گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد اول
مجالست با مخالفان و مشرکان







-1 حماد سمندري گوید: به امام صادق علیه السّلام عرض کردم من وارد شهرهاي مشرکان میگردم و گروهی از خویشاوندان و
دوستان میگویند اگر تو در بلاد مشرکان بمیري با آنها محشور میگردي، فرمود: اي حماد هر گاه در آنجا مردم را بطرف ما
فراخوانی و یاد ما باشی مانعی ندارد. گوید: گفتم: من این کار را میکنم فرمود در شهرهاي مسلمانان میتوانی از ما سخن بگوئی و
مردم را بطرف ما فراخوانی گوید گفتم: خیر، فرمود: پس حالا که چنین است تو اگر در بلاد مشرکان بمیري یک امت محشور
میگردي و نوري در مقابلت روشن میگردد. 2- فضیل بن یسار گوید: خدمت حضرت صادق علیه السّلام بودم و عرض کردم
ص: 315 قربانت گردم من در مجالس این مردم حضور پیدا میکنم و در آنجا به یاد شما هستم، من در آنجا چه
بگویم فرمود: هر گاه در مجالس این گروه شرکت کردید بگوئید: بار خدایا وسعت و خوشحالی به ما عطا کن و تو هر چه بخواهی
میتوانی بدهی.
22 ایمان به دین حق و اعطاء تشیع
-1 عمر بن حنظله گوید: حضرت صادق علیه السّلام به من فرمودند: اي ابو الصخر خداوند دنیا را به دوستان و دشمنان میدهد،
ولی ولایت و امامت را فقط به برگزیدگان از مخلوقات خود عطا میکند به خداوند سوگند شما بر دین من و دین پدرانم ابراهیم و
اسماعیل میباشید، مقصود من علی بن الحسین و یا محمد بن علی نیستند اگر چه آنها هم بر دین آنها بودند. 2- مالک بن اعین
گوید: از امام باقر علیه السّلام شنیدم فرمود: اي مالک خداوند دنیا را به دوست و دشمن میدهد، ولی دینش را جز بدوستان
نمیدهد. 3- حمران گوید: امام باقر علیه السّلام فرمود: خداوند دنیا را به نیکوکار و بدکار میدهد، ولی ایمان را فقط به
برگزیدگان عطا میکند. 4- میسر گوید: امام صادق علیه السّلام فرمود: خداوند متعال دنیا را به دوستان و دشمنان میدهد ولی
ایمان را جز به دوستان نمیدهد. 5- حمران بن اعین گوید: امام باقر علیه السّلام فرمود: این دنیا به نیکوکار و بدکار داده میشود
ولی دین جز به برگزیدگان داده نمیشود. 6- عمر بن حنظله گوید: با حضرت صادق علیه السّلام حرکت میکردیم امام متوجه من
شد و فرمود: خداوند دنیا را به نیکوکاران و بدکاران میدهد ولی دین را فقط به برگزیدگان از مخلوقات عطا میفرماید. 7- فضیل
گوید: امام صادق سلام اللَّه علیه فرمود: خداوند مال را به نیکوکار ص: 316 و بدکار میدهد ولی ایمان را فقط
به دوستانش میدهد. 8- محمد طیار گوید: امام باقر علیه السّلام فرمود: شما در ولایت و امامت با هم برادروار رفتار نمیکنید و
فقط با تعارف و شناسائی معمولی با هم رفت و آمد دارید. 9- کلیب صیداوي گوید: خدمت امام صادق علیه السّلام بودم فرمود: با
مردم مجادله نکنید خداوند هر گاه بخواهد به بندهاي خیر برساند، در دلش نکتهاي ایجاد میکند و او را بحال خود وامیگذارد،
این نقطه در دل او حرکت میکند و دنبال مقصود میرود. بعد از این فرمود: هر گاه با مردم سخن گفتید به آنها بگوئید ما بطرفی
رفتیم که خداوند آن طرف را اختیار کرده و ما کسی را برگزیدیم که خداوند آن را برگزیده است، خداوند محمد صلّی اللَّه علیه و
اله را برگزید و ما هم آل محمد علیهما السّلام را برگزیدیم. 10 - ثابت بن ابی سعید گوید: امام صادق علیه السّلام فرمود: اي ثابت
شما با مردم چکار دارید از مردم دست باز دارید و کسی را بطرف خود دعوت نکنید، به خداوند سوگند اگر اهل آسمانها و زمین
اجتماع کنند که بندهاي را گمراه سازند در صورتی که خداوند بخواهد او را هدایت نماید توانائی پیدا نخواهند کرد. از مردم دست
صفحه 152 از 295
باز دارید و نگوئید این برادرم و یا پسر عمویم و یا همسایهام میباشد، خداوند هر گاه اراده کند به بندهاي خیري برساند روحش را
پاك میکند، او در این هنگام هر کار نیکی را میشناسد و از هر منکري دست باز میدارد، و بعد کلمهاي به او القاء میکند و او را
به همه چیز آشنا میسازد. 11 - فضیل گوید: به حضرت صادق علیه السّلام عرض کردم مردم را بطرف شما دعوت کنیم، فرمود: اي
فضیل خداوند هر گاه بخواهد به بندهاي نیکی کند فرشتهاي را میفرستد و گردن او را میگیرد و بطرف ما میکشاند، آن شخص
چه بخواهد و یا نخواهد. 12 - عقبه گوید: حضرت صادق علیه السّلام فرمود: شما عقیده خود را براي خداوند قرار بدهید، و به مردم
کاري نداشته باشید، هر چه براي خدا باشد در نزد خداوند ص: 317 محفوظ است و هر چه براي مردم باشد
بطرف آسمان نمیرود و با دین خود با مردم مخاصمه نکنید زیرا مخاصمه دلها را از هم دور میکند. خداوند متعال به پیامبرش
فرمود: تو نمیتوانی آنهائی را که دوست میداري هدایت کنی و این خداوند است که هر کس را بخواهد هدایت میکند و نیز
فرموده: تو مردم را میخواهی مجبور کنی تا ایمان بیاورند شما مردم را بحال خود واگذار کنید، مردم هم عقائد خود را از مردم
میگیرند. شما عقائد خود را از رسول خدا صلّی اللَّه علیه و اله گرفتید، و مبانی ایمان را از علی علیه السّلام فرا گرفتید و اینها با هم
مساوي نیستند، من از پدرم شنیدم فرمود: هر گاه خداوند بخواهد بندهاي را به امامت و ولایت ما هدایت کند خودش سریعتر از
پرنده به لانهاش بطرف ما میشتابد. 13 - ابن اذینه گوید: امام صادق علیه السّلام فرمود: خداوند عز و جل گروهی را براي حق خلق
کرده است، هر گاه حق از در خانه آنها عبور کند آن را قبول میکنند اگر چه آن را نشناسند و هر گاه باطل بر آنها عرضه گردد
آن را رد میکنند اگر چه آن را ندانند. گروهی دیگر غیر از اینها میباشند و آنها کسانی هستند که هر گاه حق را به آنها ابلاغ
کنی قبول نمیکنند، اگر چه آن را نمیشناسند و هر گاه باطلی به آنها پیشنهاد شود آن را از جان و دل میپذیرند هر چند آن را
نشناسند و حقیقت را در نیابند. 14 - عبد الحمید گوید: امام جعفر صادق سلام اللَّه علیه فرمود: هر گاه خداوند اراده کند به بندهاي
خیري برساند در دل او نقطهاي ایجاد میکند، آن نقطه روشن است و به کوشش و دلش روشنائی میدهد که از شما هم براي یافتن
حق حریصتر میگردد. اما هر گاه اراده کند که بنده به خیري نرسد در قلبش یک نقطه سیاه ایجاد میکند، و آن نقطه کوشش و
دلش را سیاه میگرداند، و بعد این آیه شریفه را تلاوت کردند که فَمَنْ یُرِدِ اللَّهُ أَنْ یَهْدِیَهُ یَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ وَ مَنْ یُرِدْ أَنْ یُضِلَّهُ
یَجْعَلْ ص: 318 صَ دْرَهُ ضَ یِّقاً حَرَجاً کَأَنَّما یَصَّعَّدُ فِی السَّماءِ 15 - محمد بن مسلم گوید: امام صادق علیه السّلام
فرمود: خداوند هر گاه به بنده اراده خیري بکند در دلش سفیدي ایجاد میکند و گوشهاي دلش را باز میکند و فرشتهاي او را
راهنمائی کند، و هر گاه اراده کند بندهاي را هدایت ننماید در دل او نقطه سیاهی ایجاد میکند و گوشهاي او را سد میگرداند و
شیطان را بر او مسلط میسازد تا وي را گمراه سازد.
23 سلامتی و توانگري در دین است
-1 ایوب بن حر گوید امام صادق در تفسیر آیه شریفه فَوَقاهُ اللَّهُ سَیِّئاتِ ما مَکَرُوا فرمود: آگاه باشید بر او دست پیدا کردند و او را
گشتند، ولی میدانید خداوند او را از چه نگاه داشت، آنها سعی کردند که دینش را از او بگیرند ولی خداوند او را از مکر آنان
بازداشت و دینش را حفظ کرد. 2- ابو جمیله گوید: حضرت صادق علیه السّلام فرمود: امیر المؤمنین سلام اللَّه علیه در وصیت نامه
خود فرمودند: بدانید قرآن در شب و روز هادي شما میباشد، و در شبهاي تاریک چراغ شما هست، مشکلات و گرفتاريهاي
شما را برطرف میکند و ناداري را از شما دور میگرداند. هر گاه مشکلات و ناراحتی براي شما پیش آمد اموال خود را فداي جان
خود کنید، و هر گاه حادثهاي فرود آمد جان خود را فداي دین خود کنید، و بدانید کسی به هلاکت میرسد که دینش را هلاك
کرده باشد و جنگجو کسی است که با دینش بجنگد، و بدانید که فقري بعد از بهشت نیست، و ثروتی بعد از دوزخ نخواهد بود
اسیر دوزخ رها نمیگردد و کورش شفا پیدا نمیکند. 3- فضیل از امام باقر علیه السّلام روایت میکند که فرمود: سلامتی دین و
صفحه 153 از 295
4- یکی از روات گوید: بدن بهتر از مال میباشد و مال خود از زینتهاي زیباي دنیا بشمار میرود. ص: 319
مردي خدمت امام صادق علیه السّلام میرسید، و این مرد مدتی بود که به حج نمیرفت، یکی از دوستان او خدمت امام علیه السّلام
رسید و حضرت از حال وي جویا شد و فرمود او چه میکند آن مرد پاسخ صریحی در باره او نداد و فقط گفت به مال دنیا مشغول
است، فرمود: دینش چگونه است گفت: آن گونه که شما دوست دارید، فرمود: بخداوند سوگند غنا در آن است. 5- داود بن فرقد
گوید: امام صادق علیه السّلام فرمود: خداوند میثاق مؤمن را چنین گرفته که گفتارش مورد گواهی قرار نگیرد و بر دشمنش پیروز
نگردد، اگر مؤمنی بخواهد انتقام خود را بگیرد در انظار مردم بیآبرو میشود براي اینکه دهانش بسته است و نمیتواند هر چه
میخواهد بکند. 6- ابو حمزه ثمالی روایت میکند که امام صادق علیه السّلام فرمود: رسول خدا صلّی اللَّه علیه و اله فرمودند:
خداوند از مؤمن به چهار گرفتاري پیمان گرفته است، از همه سختتر مؤمنی مانند خودش او را حسد میورزد، یا منافقی که دنبال
او را میگیرد، یا شیطانی که او را گمراه میکند، یا کافري که با او به جنگ میپردازد، بعد از این دیگر مؤمن میتواند زندگی
کند. 7- ابن مسکان گوید: امام جعفر صادق علیه السّلام فرمود: مؤمن از یکی از سه چیز و گاهی از هر سه نجات پیدا نمیکند، یا
کسی در خانه در را روي او میبندد و او را اذیت میکند، یا همسایهاي که او را آزار میدهد، و یا کسی که در هنگام کار و در
میان راه او را رنج میدهد. اگر مؤمنی بالاي کوه بلندي زندگی کند خداوند شیطانی را میفرستد تا او را آزار دهد و راحتش
نگذارد، خداوند براي مؤمن از ایمانش انسی قرار میدهد که از تنهائی وحشت نمیکند و همواره در آسایش به زندگی خود ادامه
میدهد. 8- داود بن سرحان گوید: از امام علیه السّلام شنیدم فرمود: مؤمن گرفتار چهار چیز و یا یکی از آنها میباشد مؤمنی که
نسبت به وي حسادت دارد که این از همه سختتر است، و یا منافقی که همواره دنبال او هست، و یا دشمنی که پیوسته با او جنگ
9- محمد بن عجلان گوید: در محضر امام صادق علیه میکند و یا شیطانی که او را گمراه میسازد. ص: 320
السّلام بودم که مردي از آن جناب چیزي خواست، امام فرمود: صبر کنید خداوند برایت گشایش حاصل میکند راوي گوید: امام
اندکی سکوت کرد و بعد فرمود: براي من از زندان کوفه سخن بگو که اکنون در چه حال است. آن مرد پاسخ داد زندان کوفه
تنگ و تاریک و بدبو میباشد، و در بدترین حال قرار دارد، امام علیه السّلام فرمود: تو خود در زندان هستی و نمیدانی و حالا
میخواهی در زندان به راحتی زندگانی نمائی، مگر نمیدانی که دنیا براي مؤمن یک زندان میباشد. 10 - سماعۀ بن مهران گوید:
امام جعفر صادق علیه السّلام فرمود: خداوند متعال دوستان خود را در دنیا در معرض تیر دشمنان خود قرار داده است. 11 - شعیب
گوید: از امام صادق علیه السّلام شنیدم فرمود: دنیا زندان مؤمن است و از کدام زندان تا کنون خیري رسیده است. 12 - عبد اللَّه بن
سنان گوید: امام صادق علیه السّلام فرمود: مؤمن به چهار چیز گرفتار است شیطانی که او را گمراه میکند کافري که با او جنگ
مینماید، مؤمنی که بر وي حسد میبرد و این از همه سختتر است و یا منافقی که دنبال او را میگیرد و نقاط ضعف او را جمع
میکند. 13 - جابر گوید: از امام باقر علیه السّلام شنیدم فرمود: هر گاه مؤمنی از دنیا برود شیاطین فراوانی که به اندازه ربیعه و مضر
میباشند در اطراف همسایگان او منتشر میگردند، و این تعداد قبلا به او مشغول بودند. 14 - اسحاق بن عمار گوید: حضرت صادق
علیه السّلام فرمود: در گذشته و حال و در آینده هم چنین است که هر مؤمنی گرفتار همسایهاي میشود که او را آزار دهد، و اگر
مؤمن در یکی از جزیرهها زندگی کند باز کسی در آنجا پیدا میشود که او را رنج دهد. 15 - ابو خالد کابلی گوید: امام سجاد علیه
السّلام فرمود: دوست داشتم که به من اجازه داده میشد سه بار با مردم سخن میگفتم بعد از این هر چه خدا میخواست ایمان و
کفر، ج 1، ص: 321 پیش میآمد و در این هنگام با دست خود به سینهاش اشاره کردند و بعد فرمودند خیر بهتر است در این جا
صبر کنیم. سپس این آیه شریفه را تلاوت کردند که شما از کسانی که قبل از شما کتاب داده شدند، و از کسانی که شرك آوردند
اذیتهاي زیادي خواهید دید، ولی شما صبر کنید و تقوي داشته باشید که این صبر و تقوي شما را در کارها صاحب عزم خواهد
کرد، و بعد از این دست خود را بلند کرد و روي سینهاش گذاشت.
صفحه 154 از 295
24 فرق بین اسلام و ایمان
-1 مسعدة از امام صادق علیه السّلام و او از پدرانش روایت میکند که فرمود: ایمان با قلب است و نه بزبان و بعد فرمودند: اگر
چنین است که شما میگوئید پس جنگ با مشرکان حرام خواهد بود چون به خیال شما ما نمیدانیم شاید در ضمیر او ایمان باشد.
این گفته نقض عمل رسول خدا صلّی اللَّه علیه و اله میباشد، زیرا هر کس نزد آن حضرت میآمد که اسلام اختیار کند رسول خدا
از وي بیعت میگرفت و شرائط ایمان را به او میگفت و تاکید میکرد تا به آن شرائط عمل کند مسعده گفت: هر کس به این
عقیده باشد البته بطوري که خودش هم نمیداند کافر است. 2- امام رضا از پدرانش علیهم السّلام روایت میکند که علی علیه
السّلام فرمودند: رسول خدا صلّی اللَّه علیه و اله گفت: من مامور شدهام با مردم جنگ کنم تا کلمه لا اله الا اللَّه را بر زبان جاري
نمایند، هنگامی که این کلمه را گفتند مال و جانشان بر من حرام میباشد. 3- قاسم صیرفی گوید: از امام صادق علیه السّلام شنیدم
میفرمود: اسلام خود را حفظ میکند، و امانت را بر میگرداند، و زنها را حلال مینماید ولی ثواب و پاداش بر ایمان مترتب
میباشد. 4- یکی از باقرین علیهما السّلام فرمود: ایمان اقرار و عمل میباشد و اسلام فقط اقرار ص: 322 به زبان
است. 5- جمیل بن دراج گوید: از حضرت صادق علیه السّلام از تفسیر آیه شریفه قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لکِنْ قُولُوا
أَسْلَمْنا وَ لَمَّا یَدْخُلِ الْإِیمانُ فِی قُلُوبِکُمْ سؤال کردم فرمود: متوجه هستی که ایمان غیر از اسلام است. 6- سفیان بن سمط گوید:
مردي از امام صادق علیه السّلام پرسید فرق بین اسلام و ایمان چیست امام پاسخ او را نداد، بار دیگر پرسید باز امام جواب نداد، بعد
در میان راه با هم برخورد کردند، و آن مرد قصد مسافرت داشت و میخواست از شهر بیرون گردد. امام علیه السّلام به او فرمودند
مثل اینکه قصد داري به سفر بروي گفت: آري امام فرمود: در خانه پیش من بیا، آن مرد به خانه امام رفت و پرسید فرق اسلام و
ایمان چیست فرمود: اسلام شهادت ظاهري است. هر کسی بگوید لا اله الا اللَّه محمد رسول اللَّه و بعد نماز بگذارد و زکاة بدهد، و
حج خانه خدا را بجاي آورد و ماه رمضان را روزه بدارد، این را میگویند اسلام، ولی مؤمن کسی را گویند که به این امر معتقد
باشد، ولی اگر ولایت و امامت را نشناخت مسلمان هست ولی گمراه میباشد. 7- ابو بصیر گوید: از امام باقر علیه السّلام شنیدم در
تفسیر قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لکِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا فرمود: هر کس پندارد که آنها ایمان آوردند دروغ گفته، و هر کس
بگوید آنها اسلام نیاوردهاند باز هم دروغ گفته است. 8- سماعۀ گوید: از امام صادق علیه السّلام سؤال کردم بفرمائید اسلام و
ایمان با هم فرق دارند فرمودند: ایمان با اسلام مشارکت دارد ولی اسلام با ایمان مشارکتی ندارد، گوید عرض کردم آن دو را براي
من تعریف بفرمائید. فرمود: اسلام آن است که به وحدانیت خداوند شهادت بدهید و رسالت رسول خدا صلّی اللَّه علیه و اله را
تصدیق کنید در اینجا جان شما محفوظ میباشد و نکاح وارث جریان شرعی پیدا میکند، و مردم با این دو کلمه در زمره مسلمانان
در میآیند و نام مسلمان بر آنها گذاشته میشود. ص: 323 اما ایمان به معنی هدایت است و اثبات عقائد اسلامی
در جان و دل و عمل به احکام و دستورات خداوند، ایمان بالاتر از اسلام میباشد و یک درجه از آن فراتر است ایمان در ظاهر با
اسلام شریک است ولی اسلام با ایمان در باطن مشارکت ندارد و اگر چه در گفتار و تصدیق با هم یکی هستند. 9- فضیل بن یسار
گوید: از امام جعفر صادق علیه السّلام شنیدم فرمود: ایمان با اسلام مشارکت دارد ولی اسلام با او شریک نیست، ایمان آن است که
در دل جاي گیرد و ثابت باشد، اسلام موانع عقد و نکاح وارث را از بین میبرد و جانها را حفظ میکند. 10 - کنانی گوید: به
حضرت صادق علیه السّلام عرض کردم ایمان بهتر است یا اسلام، کسانی که قبل از ما بودند میگفتند اسلام افضل است، امام
فرمود: ایمان افضل است، گفتم بیان فرمائید تا مطلب را درك کنم، امام فرمود در باره کسی که از روي عمد مسجد الحرام را
نجس کند چه میگوئید گفتم: او را شلاق میزنند. امام علیه السّلام فرمود: اگر کسی از روي عمد کعبه را نجس کند چه
میگوئی، گفتم او را باید بکشند، فرمودند پس مشاهده میکنی که کعبه افضل است، کعبه با مسجد مشارکت دارد ولی مسجد با
صفحه 155 از 295
کعبه مشارکتی ندارد و ایمان هم با اسلام شریک است ولی اسلام با وي مشارکتی ندارد. 11 - حمران گوید: امام باقر علیه السّلام
فرمود: ایمان آن است که در دل جاي گیرد و بطرف خداوند هدایت کند، و اعمال بر او گواهی دهد و خدا را اطاعت نماید و
تسلیم اوامر او گردد ولی اسلام آن است که در گفتار و کردار آشکار شود. اسلام آن است که جامعه به آن اعتقاد دارد و همه فرق
آن را قبول دارند، جان آنها به وسیله آن حفظ میشود وارث بر حسب آن تقسیم میگردد و عقد و نکاح بر آن جاري میشود، و یا
در نمازها شرکت میکنند و زکاة میدهند و روزه میگیرند و حج به جاي میآورند. با این اعمال از کفر خارج میگردند و بطرف
، ایمان میآیند، اسلام با ایمان مشارکت ندارد ولی ایمان با اسلام شریک هست و در گفتار و کردار با هم اجتماع ایمان و کفر، ج 1
ص: 324 میکنند، همان گونه که کعبه با مسجد الحرام مشارکت دارد ولی مسجد با کعبه مشارکت ندارد. خداوند متعال
میفرماید: اعراب گفتند ما ایمان آوردیم بگو شما ایمان نیاوردهاید بگوئید ما مسلمان هستیم هنوز ایمان در دل شما وارد نشده
است، گفتههاي خداوند در این جا از همه روشنتر و صادقتر است. گفتم آیا مؤمن بر مسلمان برتري دارد و در احکام و حدود و
فضیلتها با هم فرق دارند فرمود: خیر آنها در این گونه موارد با هم یکسان میباشند ولی مؤمن بر مسلمان برتري دارد و در
کارهائی که انجام میدهد و عبادتهائی که میکند بر مسلمان فضیلت دارد. گفتم: مگر خداوند متعال نفرموده: هر کس کار خوبی
بکند خداوند ده برابر میدهد، من گمان میکنم که آنها در نماز و زکاة و روزه و حج با مؤمن برابر هستند، فرمود: مگر مشاهده
نمیکنی که خداوند فرموده: فَیُضاعِفَهُ لَهُ أَضْ عافاً کَثِیرَةً خداوند براي مؤمنان در حسناتی که انجام دادهاند بطور مضاعف میدهد،
براي هر حسنهاي هفتاد برابر عطا میکند، و این فضیلتی براي مؤمن میباشد و هر چه ایمان مؤمن قويتر و درستتر باشد خداوند به
او بیشتر میدهد و به مؤمنان خیر میرساند. گفتم: نظر شما این است که هر کس اسلام آورده داخل در مؤمنان نیست، فرمود: خیر
من میگویم هر کسی مسلمان شده بطرف ایمان کشانیده شده و از کفر خارج گردیده است، من اکنون براي شما مثلی میزنم تا
مطلب برایت روشن گردد و فضیلت ایمان را بر اسلام بشناسی. فرمود: اگر مردي را در مسجد مشاهده کنی آیا گواهی میدهی که
او را در کعبه دیدهاي، گفت چنین چیزي نخواهد بود، فرمود: اگر مردي را در کعبه دیدي میتوانی بگوئی او را در مسجد الحرام
دیدهام گفتم آري این را قبول دارم، فرمود: از کجا گفتم: براي اینکه راه ورود به کعبه از مسجد میباشند، فرمود: ایمان و اسلام هم
12 - ابو بصیر گوید: حضرت صادق علیه السّلام فرمود: قلب بین سینه و گلو در حال چنین میباشند. ص: 325
حرکت میباشد تا ایمان در آن به پیوندد، هنگامی که ایمان در آن پیوند خورد استقرار پیدا میکند، و همین است گفتار خداوند
که فرمود: هر کس به خداوند ایمان آورد دلش راه پیدا میکند و هدایت میگردد و مطمئن و آرام میشود و ثبات پیدا مینماید.
-13 عبد الرحیم قصیر گوید: توسط عبد الملک نامهاي براي امام جعفر صادق علیه السّلام فرستادم و از آن حضرت پرسیدم ایمان
چیست و آن را براي من تعریف و توصیف فرمائید، امام در پاسخ توسط عبد الملک بن اعین براي من نوشت خداوند تو را رحمت
کند از من در باره ایمان سؤال کردهاي تا برایت روشن کنم ایمان چیست. ایمان اقرار به زبان و اعتقاد به قلب و عمل به ارکان است
و اجزاء آن به هم پیوستگی دارند، ایمان به منزل یک خانه میباشد که آدمی در آن پناه میگیرد، و اسلام و کفر هم همین طور
مانند خانه هستند، گاهی انسان مسلمان است بدون اینکه مؤمن باشد، و کسی مؤمن نمیشود، مگر اینکه قبلا اسلام اختیار کند، پس
اسلام قبل از ایمان است و با ایمان مشارکت دارد. هر گاه بندهاي مرتکب گناه کبیره و یا صغیره گردد و منهیات را انجام دهد از
ایمان خارج میگردد و نام مؤمن از وي ساقط میشود، ولی در اسلام خود باقی هست، اگر توبه کرد و بازگشت نمود و کلمه
استغفار بر زبان جاري ساخت بار دیگر به خانه ایمان باز میگردد، و در زمره اهل ایمان بحساب میآید. گناه و معصیت آدمی را به
کفر نمیکشاند مگر اینکه یکی از دستورات را انکار کند و یا حرامی را حلال بداند، و به حلال بگوید حرام است و به حرام بگوید
حلال است و به این گفتارش اعتقاد داشته باشد، در این هنگام از اسلام و ایمان خارج میشود و وارد کفر میگردد. این شخص
مانند آن کسی است که وارد حرم میشود و بعد داخل کعبه میگردد، و میان کعبه را ملوث و نجس میکند، آن مرد را از کعبه
صفحه 156 از 295
بیرون میآورند ص: 326 و از حرم هم خارج میگردانند و گردنش را میزنند، و سرانجام این چنین انسانی در
دوزخ خواهد بود. 15 - یکی از روات از امام صادق علیه السّلام پرسید اسلام چیست، فرمود دین خدا نامش اسلام است، و آن دین
خداوند بود قبل از آنکه شما وجود داشته باشید، هر کس به دین خداوند اقرار کند او مسلمان است، و هر کس اوامر خداوند را
انجام دهد او مؤمن میباشد. 16 - حمران گوید: از امام باقر علیه السّلام شنیدم فرمود: خداوند متعال ایمان را بر اسلام برتري داده و
یک درجه آن را بر اسلام مزیت بخشیده است، همان گونه که کعبه را بر مسجد الحرام فضیلت داده است. 17 - مسعدة بن صدقه
گوید: از امام باقر علیه السّلام شنیدم فرمود: گناهان بزرگ عبارتند از: ناامیدي از رحمت خداوند و یاس از فضل و احسان او،
آسایش از مؤاخذه او، و کشتن کسی که خداوند ریختن خون او را حرام کرده، و عاق والدین. خوردن مال یتیم از روي ستم و
تعدي، و خوردن مال ربا بعد از اینکه حرمت آن را شنیده باشند، و مهاجرت از اسلام بطرف کفر، و متهم کردن زن پارسا، و فرار از
جهاد، راوي گفت اگر کسی مرتکب گناه کبیره شد و بعد در گذشت آیا از ایمان بیرون میرود، و اگر او را عذاب کنند مانند
مشرکان است و یا اینکه عذاب از او منقطع خواهد شد. فرمود: هر گاه خیال کند آن کار حلال بوده و انجام داده او را از اسلام
بیرون میکند، و براي این جهت با سختترین وجهی عذاب خواهد شد، و اگر بداند آن عمل گناه کبیره هست و بر او حرام بوده او
را عذاب میکنند چون کار غیر حلال انجام داده است، ولی این عذاب از اول آسانتر میباشد، این کار او را از ایمان بیرون میکند
ولی از اسلام خارج نمیگرداند. 18 - فضل بن شاذان گوید: مامون از امام رضا علیه السّلام سؤال کرد که حقیقت اسلام را با
اختصار براي او بنویسد، امام علیه السّلام نوشت حقیقت اسلام آن است که بر یگانگی خداوند شهادت دهی و شریکی براي او قائل
نگردي، و او را با همه صفات ص: 327 بشناسی. خداي واحد، بینا، بصیر، شنوا، پایدار، ثابت، توانا، قدیم و باقی،
خداوندي که همه چیز میداند و نادانی در آن راه ندارد، توانا است و از هیچ کار عاجز نیست، بینیاز است و به کسی نیازمند
نیست، عادل است و به کسی ستم نمیکند. خداوند همه را خلق کرده و کسی مانند آن نیست، او شبیه و ضدي ندارد و نظیري براي
او نمیتوان تصور کرد، عبادت را باید براي خداوند انجام داد و حوائج را باید از وي طلب کرد، و به درگاه او باید عجز و لابه نمود
و به او تضرع و زاري کرد. باید به محمد صلّی اللَّه علیه و اله به عنوان نبوت و رسالت معتقد بود، و اینکه بعد از آن جناب پیامبري
نخواهد آمد، و اینکه آن حضرت برگزیده و امین خدا در میان مخلوقاتش میباشد و اینکه او سید پیامبران و آخرین آنها و بهترین
عالمیان میباشد. دین او تغییر نمیکند و شریعت به پایان نمیرسد، و هر چه او از طرف خداوند آورده است حق و حقیقت دارد و
براي همه روشن میباشد، و باید به همه احکام آن حضرت ایمان آورد و تصدیق نماید و به پیامبران قبل از او هم باید اعتقاد پیدا
کرد و آنها را بر حق دانست. باید به قرآن مجید که کتاب پیامبر است ایمان آورد کتابی که از حق سخن میگوید و باطل هرگز به
آن راه ندارد و نمیتواند از جوانب مختلف در آن اثر بگذارد، آن قرآن از جانب خداوند حکیم فرود آمده و بر همه کتابها
سروري و برتري دارد و از آغاز تا انجامش همه حق است. ما به محکمات او ایمان داریم و به متشابهات آن معتقد هستیم، و به
خاص و عام و وعد و وعید و ناسخ و منسوخ و داستان و روایات و اخبار آن مؤمنیم، و هیچ انسانی توانائی ندارد مانند آن را بیاورد
و با او مقابله کند. راهنمائی بعد از او در میان مردم و حجت بر مؤمنان و برپا دارنده امور مسلمانان و گوینده از قرآن و عالم به
احکام آن برادر و وصی و جانشین و ولی او ص: 328 که در برابر او مانند هارون در برابر موسی علیه السّلام
میباشد و آن امام امیر مؤمنان و رهبر متقیان علی علیه السّلام میباشد. علی بن ابی طالب علیه السّلام پیشواي سپید چهرهگان و
بهترین اوصیاء و وارث علم پیامبران است و بعد از او دو سید جوانان اهل بهشت حسن و حسین علیهما السّلام میباشند و بعد از آن
علی بن الحسین علیهما السّلام است. بعد از آن محمد بن علی شکافنده علوم پیامبران و بعد از او جعفر بن محمد وارث علوم اوصیاء
و بعد از او موسی بن جعفر ملقب به کاظم، و بعد علی بن موسی الرضا و بعد محمد بن علی و بعد علی بن محمد و بعد حسن بن
علی و بعد حجت قائم منتظر فرزند او علیهم السّلام هستند. گواهی میدهم که آنها امامان و اوصیاء میباشند و زمین در هیچ زمانی
صفحه 157 از 295
از امام بر حق و حجت خدا خالی نیست، آنها ریسمان محکم خدا هستند و رهبران هدایت میباشند و بر همه اهل دنیا حجتند تا
آنگاه که خداوند زمین را به وارث آن بدهد. هر کس با آنها مخالفت کند گمراه و گمراهکننده است و از صراط حق بدور میباشد
و راه هدایت را گم کرده است، و آنها قرآن را تفسیر میکنند و از رسول خدا سخن میگویند، و بیانکننده حقایق میباشند، هر
کس بمیرد و آنها را نشناسد در جهالت مرده است. ورع و تقوي و پرهیزگاري و عفت و راستگوئی از دین و آئین آنها بشمار
میرود، و محبت دوستان خدا واجب است و هم چنین از دشمنان خدا و رهبران آنان باید بیزاري حاصل کرد، افعال بندگان
خداوند مخلوق است و این خلقت تقدیري است نه تکوینی. پروردگار خالق همه چیز است، جبر و تفویض در کار نیست، خداوند
متعال بیگناهان را به جاي گناهکاران مؤاخذه نمیکند، و کودکان را به گناه پدران عذاب نخواهد کرد، و گناه دیگري را به
گردن دیگري نمیگذارد، و انسان آنچه کوشش کرده آن را خواهد دید. ص: 329 خداوند متعال احسان
میکند و در میگذرد و بر بندگان جور و ستم روا نمیدارد، زیرا او از ظلم و ستم منزه میباشد خداوند در حالی که میداند کسی
به مردم ظلم میکند او را ولایت بر مردم را نمیدهد و او را براي رسالت و پیامبري اختیار نمیکند. خداوند بندهاي را که به او کافر
میگردد و او را عبادت نمیکند و دنبال شیطان میرود برگزیده خود نمیسازد، اسلام غیر از ایمان است، هر مؤمنی مسلمان
میباشد ولی هر مسلمانی مؤمن نیست، هر دزدي در هنگام سرقت ایمان ندارد، و هر زناکاري در هنگام زنا خالی از ایمان میباشد.
کسانی که حدود بر آنها جاري میگردد و مسلمان میباشند نه مؤمن هستند و نه کافر، خداوند هیچ مؤمنی را وارد دوزخ نمیکند
چون به او وعده بهشت داده است، و هیچ کافري را از دوزخ بیرون نمیکند چون به او وعده آتش داده است. کافر در آتش
جاودان است و از آن نجات ندارد، خداوند مشرکان را مورد آمرزش قرار نمیدهد و غیر از آن هر چه را بخواهد میآمرزد،
گناهکاران اهل توحید وارد آتش میشوند ولی از آن نجات پیدا میکنند و شفاعت شامل حال آنها میگردد. امروز روز تقیه
است، و مملکت هم مملکت اسلامی است نه کشور و خانه کفر میباشد و نه مملکت ایمان، اداء امانتها از علائم ایمان میباشند و
دوري کردن از همه گناهان بزرگ، ایمان شناسائی با قلب و اقرار بر زبان و عمل به ارکان است. از شرائط ایمان و اسلام اعتقاد به
عذاب قبر و سؤال نکیر و منکر میباشد و اینکه بعد از مرگ انسانی بار دیگر زنده میشود و در قیامت حاضر میگردد و اعمال و
کردارش در ترازو گذاشته میشود، و بعد همگان از روي پل عبور خواهند کرد. باید از کسانی که نسبت به آل محمد علیهم السّلام
ظلم کردند و آنها را از خانه و کاشانه خودشان بیرون آوردند و راه ظلم و ستم را براي آنها باز کردند و سنتهاي رسول ایمان و
کفر، ج 1، ص: 330 خدا صلّی اللَّه علیه و اله را تغییر دادند تبري و بیزاري حاصل کرد و آنان را مورد محبت و علاقه قرار نداد. باید
از کسانی که بیعت علی علیه السّلام را نقض کردند و عهد و پیمان را شکستند، و یا آنهائی که با وي به جنگ برخاستند و به او ظلم
کردند و حق را زیر پا گذاشتند، و کسانی که با او در افتادند و بر ضدش قیام کردند و از دین و حق خارج گشتند تبري و بیزاري
جست. باید از ناکثین و قاسطین و مارقین و کسانی که پرده رسول خدا صلّی اللَّه علیه و اله را دریدند و بیعت امام را شکستند و حرم
رسول خدا را از خانه بیرون آوردند و با امیر المؤمنین علیه السّلام جنگ کردند و شیعیان را کشتند برائت حاصل کرد. باید از
کسانی که اخیار و نیکان را تبعید کردند و مطرو دین و لعناء را جا و مکان دادند، و اموال را به ثروتمندان منتقل ساختند و سفیهانی
مانند معاویه و عمر و عاص را بر مردم مسلط نمودند و مطرو دین رسول خدا را حاکم کردند برائت حاصل نمود. آنهائی که با امیر
المؤمنین علی علیه السّلام جنگ کردند و انصار را کشتند و مهاجران را نابود ساختند و اهل فضل و سابقین را آزار دادند، و از ابو
موسی اشعري و کسانی که با او دوست هستند باید تبري نمود. آنهائی که کوشش و کارشان در دنیا باطل گردید و اعمالشان به
هدر رفت، آنها گمان میکنند کار خوب انجام میدهند در صورتی که آنها به آیات خداوند کافر شدند آنها به ولایت امیر
المؤمنین علیه السّلام و لقاء خداوند بدون اعتقاد به امامت او کافر شدند. در نتیجه اعمال آنها حبط شد و روز قیامت میزانی براي
آنها نصب نخواهد شد و باید از بتها و رهبران گمراه و سلاطین جور از گذشته و آینده برائت حاصل کرد مانند کسانی که ناقه
صفحه 158 از 295
صالح را پی کردند و از اشقیاء به شمار هستند. باید از ولایت امیر المؤمنین علیه السّلام و کسانی که راه پیامبر را گرفتند و در دین او
تغییر و تبدیلی ندادند تبعیت کرد مانند سلمان فارسی و ابو ذر غفاري و مقداد بن ص: 331 اسود و عمار بن یاسر
و حذیفۀ بن یمان انصاري و خزیمۀ بن ثابت و ابو سعید خدري و امثال آنها. باید از پیروان و طرفداران آنها تبعیت کرد و راه آنها را
گرفت و ادامه داد و با همراهان آنها راه پیمود و با آنان در یک طریق کام نهاد، رضوان اللَّه و رحمته علیهم، تا آخر این خبر که
طولانی میباشد. 19 - یکی از شامیان در ضمن گفتگوهائی که با امام صادق علیه السّلام داشت گفت: من اکنون مسلمان شدم، امام
فرمود که خیر تو اکنون ایمان آوردي، اسلام قبل از ایمان میباشد با اسلام مردم از هم ارث میبرند و نکاح میکنند ولی با ایمان
پاداش میبرند. 20 - حمران از امام باقر علیه السّلام روایت میکند که فرمود: خداوند ایمان را بر اسلام یک درجه برتري داده است
همان گونه که کعبه را بر مسجد الحرام برتري داده. 21 - در حدیث زندیق آمده که او از علی علیه السّلام پرسید این آیه از قرآن
فَمَنْ یَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلا کُفْرانَ لِسَ عْیِهِ و آیه وَ إِنِّی لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ با هم تناقص دارند، امیر المؤمنین علیه السّلام در
پاسخ زندیق فرمود. آیه فَمَنْ یَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلا کُفْرانَ لِسَ عْیِهِ و یا آیه إِنِّی لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ
اهْتَدي، تفسیرش آن است که ایمان و عمل صالح بدون هدایت آدمی را بینیاز نمیکند، و این طور نیست که هر کس نام مؤمن بر
خود نهد حتما نجات پیدا میکند و مانند گمراهان هلاك نخواهد شد. اگر چنین باشد پس یهودیان که به توحید اقرار دارند و
خداوند را میشناسند نجات پیدا میکنند و یا سایر کسانی که موحد هستند مانند ابلیس همه اهل نجات میباشند، خداوند عالم در
جاي دیگري فرمود: کسانی که ایمان آوردهاند و ایمان خود را به ظلم مخلوط نساختهاند براي آنها آرامش هست و هم آنها اهل
هدایت هستند. در جایی دیگر میفرمایند کسانی که میگویند ما ایمان آوردیم ولی این را فقط ص: 332 در
زبان میگویند و دلشان گواهی نمیدهد، ایمان حالات مختلفی دارد که شرح آن بطول میانجامد ایمان بر دو قسم است ایمان
قلبی و ایمان زبانی مانند ایمان منافقان در عهد رسول خدا صلّی اللَّه علیه و اله. در آن زمان گروهی از ترس شمشیر با زبان اظهار
ایمان کردند و از خوف قتل مسلمان گردیدند، آنها در زبان ایمان آوردند در حالی که دلشان خبر نداشت، ایمان به قلب است که
مؤمن را در برابر خداوند تسلیم میکند و هر کس کارها را به صاحبش تسلیم کند تکبر نمیکند آن گونه که شیطان تکبر کرد و بر
آدم سجده ننمود. بیشتر ملتها در برابر پیامبران تکبر کردند و توحید به آنها سود نداد همان گونه که ابلیس از توحید سودي نبرد و
از آن سجدههاي طولانی نفعی براي او حاصل نگردید، او در یک سجده چهار هزار سال بسر برد و خدا را ذکر میگفت. او از این
سجده میخواست به دنیا برسد و عمر طولانی داشته باشد همان گونه نماز و صدقات هم بدون هدایت سودي نمیرساند و آدمی را
نجات نمیدهد و حق را نشان نمیدهد، خداوند عذر بندگان را با آیات روشن کرده و با فرستادن پیامبران آنها را ارشاد نموده
است. بندگان نمیتوانند بعد از این آیات و حجج و ادله و براهین بهانهاي نتراشند و عذري بیاورند، و همواره در روي زمین علمی
هست که مردم را هدایت کند و راه حق را نشان دهد و طریق نجات را به آنان ارائه دهد، و این جماعت بسیار اندك میباشند.
خداوند این مطالب و راهها را براي امتهاي پیامبران گذشته بیان کرده و آنها را عبرت و موعظه براي آیندگان نموده و در باره قوم
نوح میفرماید: جز اندکی به او ایمان نیاوردند، و در باره قوم موسی علیه السّلام فرموده: از قوم موسی گروهی هستند که مردم را
بطرف حق هدایت میکنند و با حق رفتار مینمایند. در باره حواریون عیسی علیه السّلام فرمود: که عیسی به بنی اسرائیل گفت:
کدام یک مرا در راه حق یاري میکنید حواریون گفتند ما تو را یاري میکنیم و بخداوند ص: 333 ایمان
میآوریم و گواه باشید که ما در برابر خداوند تسلیم هستیم، آنها در برابر اهل فضل از فضل خود دست برداشتند و در برابر اوامر
خداوند تکبر ندارند. فقط حواریون به او جواب دادند و حاضر شدند از وي یاري کنند، خداوند براي علم کسانی را اهلیت داده و
علم را به آنها آموخته است و بر بندگان خود واجب کرده که از آنها اطاعت نمایند و فرموده از خدا و رسول و اولو الامر اطاعت
کنید، و نیز فرمود: اگر آن را برسول و یا اولو الامر برگردانند آنها حقیقت را استنباط میکنند و درمیابند. در جاي دیگري فرمود: از
صفحه 159 از 295
خداوند بترسید و با صادقین همراهی داشته باشید و یا فرمود: تاویل قرآن را جز خدا و راسخان در علم کسی نمیداند، و فرمود:
بخانهها از درها وارد شوید و مقصود از خانهها در این جا خانههاي علم هستند که پیامبران آنها را در نزد اوصیاء ودیعه گذاشتهاند.
هر کار نیکی که به جز از طریق بندگان برگزیده جاري گردد، و بدون در نظر گرفتن حدود و مقررات و احکام شرعی مورد عمل
قرار گیرد مردود است و در نزد خداوند قابل پذیرش نیست، عامل آن کافر است اگر چه در ظاهر مؤمن باشد، مگر نشنیدهاي که
خداوند فرموده نفقه آنها از این جهت قبول نشد که آنها به خدا و رسول کافر شدند و در حال کفر مردند. پس هر کس از اهل
ایمان که به راه نجات هدایت نشود از ایمانش سودي نخواهد برد و اگر حق را به صاحبانش نرساند عملش باطل میگردد و در
آخرت از زیانکاران خواهد بود، در جاي دیگر فرمود: ایمان آنها سودي نخواهد رسانید هنگامی که عذاب ما را مشاهده کنند. از
این گونه آیات در قرآن مجید زیاد است، و هدایت هم در ولایت میباشد همان گونه که خداوند فرمود، هر کس خدا و رسول و
مؤمنان را دوست بدارد آنها حزب خدا هستند و حزب خداوند هم پیروز میباشند. مقصود از وَ الَّذِینَ آمَنُوا* در این جا کسانی
، هستند که محل اعتماد و مورد اطمینان اوصیاء و حجتهاي خداوند در هر زمانی میباشند، و این طور نیست که ایمان و کفر، ج 1
ص: 334 هر کس مسلمان شد و اقرار به شهادتین کرد مؤمن میباشند. منافقان هم گواهی به وحدانیت خداوند و نبوت رسول اکرم
صلّی اللَّه علیه و اله میدادند ولی عهد رسول را در واگذاري امور دین و احکام شریعت به وصیش رد میکنند، و از این کار رسول
اکراه دارند و در باطن از آن ناراحت میباشند و سعی میکنند دستورات پیامبر را در این مورد نقض نمایند. خداوند در این مورد
فرموده: به خدایت سوگند آنها ایمان نخواهند آورد تا آنگاه که در منازعات بین خود شما را حکم قرار دهند، و بعد هر چه تو
حکم کردي باید گردن نهند و تسلیم شوند، در جاي دیگر فرمود: محمد پیامبري است که قبل از او پیامبرانی گذشتند، اگر او کشته
شد و یا درگذشت شما دست از دین او برمیدارید و بار دیگر به عقب بر میگردید. خداوند فرمود: لَتَرْکَبُنَّ طَبَقاً عَنْ طَبَقٍ، یعنی
شما هم راه ملتهاي گذشته را خواهید گرفت و با اوصیاء پیامبر مکر خواهید کرد، از این گونه آیات در قرآن زیاد است، و رسول
خدا صلّی اللَّه علیه و اله از عاقبت امر امت خود سخت ناراحت بود، و خداوند او را از هلاکت آنها اطلاع داده بود آنجا که گفت:
بر آنها حسرت نخور، و بر کافران اندوهگین نباش. 22 - انس بن مالک گوید: رسول خدا صلّی اللَّه علیه و اله فرمود: هر کس
متوجه قبله ما بشود و نماز ما را بگذارد و از گوشت ما بخورد در نفع و زیان ما شرکت دارد. 23 - ربعی بن خراش از علی علیه
السّلام روایت میکند که رسول خدا صلّی اللَّه علیه و اله فرمود: مؤمن کسی است که به چهار چیز ایمان بیاورد، به وحدانیت
خداوند گواهی دهد، و به نبوت من اعتقاد پیدا کند، و به عالم قیامت ایمان بیاورد، و به قضاء و قدر معتقد باشد. 24 - ابو بصیر
گوید: خدمت امام باقر علیه السّلام بودم مردي گفت خداوند شما را سلامت بدارد در کوفه گروهی هستند و گفتهاي را به شما
نسبت میدهند، فرمود: آن گفته چیست گفت آنها میگویند ایمان غیر از اسلام میباشد، امام علیه السّلام فرمود: آري درست
است. ص: 335 آن مرد گفت: براي من این موضوع را روشن کنید، فرمود: هر کس به وحدانیت خداوند اقرار
کند و به رسالت محمد صلّی اللَّه علیه و اله اعتقاد پیدا نماید، و به هر چه از طرف خداوند متعال نازل شده پاي بند باشند، نماز
بگذارد، زکاة بدهد، روزه بگیرد و حج هم بجاي آورد آن مسلمان است گفتم: پس ایمان چیست؟ امام علیه السّلام فرمود: هر کس
خدا را به وحدانیت و محمد را برسالت بشناسد، و به آن چه از طرف خدا آمده اقرار کند و نماز بگذارد و زکاة بدهد، و روزه
بگیرد و حج خانه را به جاي آورد و با گناهی که موجب دخول آتش نگردد در پیشگاه خداوند حاضر شود او مؤمن میباشد. ابو
بصیر گوید: عرض کردم قربانت گردم ما همه مرتکب گناه شدهایم و مستحق عذاب هستیم، امام علیه السّلام فرمود: آن طور نیست
که شما میگوئید مقصود کسی است که گناهی مرتکب میشود و مستحق میگردد، ولی بدون توبه از دنیا میرود. 25 - اعمش از
حضرت صادق علیه السّلام روایت میکند که فرمود: اسلام غیر از ایمان است، هر مؤمنی مسلمان میباشد ولی هر مسلمانی مؤمن
نیست سارق در حین سرقت و زانی در هنگام زنا مؤمن نیستند، کسانی که حد بر آنها جاري میگردد مسلمان هستند نه مؤمن
صفحه 160 از 295
میباشند و نه کافر بحساب میآیند. خداوند متعال مؤمنی را که وعده بهشت داده داخل آتش نمیکند و کافري را که وعده دوزخ
داده وارد بهشت نمیگرداند و جز اینها از هر کس بخواهد در میگذرد، کسانی که حدود خداوند بر آنها جاري میشود فاسق
میباشند نه مؤمن هستند و نه کافر. آن جماعت در آتش دوزخ و عذابهاي جهنم جاودان نخواهند ماند، و روزي از آنجا بیرون
خواهند شد، شفاعت شامل آنها میگردد و مورد رحمت قرار خواهند گرفت، و مستضعفان هم اگر دین آنها مورد رضایت خداوند
قرار گیرد نجات پیدا میکنند. 26 - امام رضا علیه السّلام هنگامی که شرایع دین را بیان میکرد فرمود: خداوند هر ایمان و کفر،
ج 1، ص: 336 کس را اراده کند میآمرزد، و گناهکاران اهل توحید وارد آتش میگردند ولی با شفاعت از آن بیرون میشوند.
-27 ابو بصیر گوید: از حضرت صادق علیه السّلام سؤال کردم ایمان چیست امام پاسخ مرا در دو کلمه بیان کردند و فرمودند: ایمان
به خداوند یعنی اینکه در هیچ کاري خدا را معصیت نکنی، گفتم: پس اسلام چیست او را نیز در دو کلمه بیان کردند و گفتند: هر
کس شهادت ما را بگوید و عبادتهاي ما را انجام دهد و ذبیحهاش مانند ما باشد. 28 - سماعۀ بن مهران گوید: از امام علیه السّلام
پرسیدم آیا بین اسلام و ایمان فرقی هست، فرمود: براي شما مثلی بزنم، گفتم بفرمائید، فرمود: مثل ایمان از اسلام مانند کعبه در حرم
میباشد، گاهی مردي در حرم هست ولی در کعبه نیست، اما بودن در کعبه لازمهاش در حرم بودن است، لذا گاهی مسلمان هست
اما مؤمن نیست، و مؤمن نخواهد بود مگر اینکه مسلمان باشد. گفتم: آیا ممکن است کسی از ایمان خارج شود، فرمود آري گفتم
به کجا میکشاند، فرمود: یا در اسلام باقی میماند و یا کافر میشود، و بعد فرمود: اگر مردي وارد کعبه شد و در آن درگذشت او
را از کعبه بیرون میکنند ولی از حرم که نمیتوانند خارج کنند. اگر کسی وارد کعبه شود و بعد براي شستن لباس و یا تطهیر از آن
بیرون گردد و سپس بخواهد بار دیگر وارد کعبه شود کسی جلو او را نمیگیرد، و اگر کسی داخل کعبه شد و در آن از روي عمد
بول کرد و یا آنجا را نجس نمود او را از کعبه بیرون میآورند و از حرم هم خارج میسازند و گردنش را میزنند. 29 - امام علیه
السّلام در تفسیر آیه مبارکه الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ فرمود آنها کسانی هستند که به روز قیامت و زنده شدن بعد از مرگ ایمان دارند
و به آنچه خداوند وعده فرموده از ثواب و عقاب تصدیق دارند و ایمان و کتاب خداوند بر چهار گونه است. یکی از آنها اقرار
بزبان است که خداوند آن را ایمان نام نهاده، و بعد گواهی به ص: 337 قلب میباشد و بعد از آن اداء واجبات و
ترك محرمات، و بعد تایید که آن روح ایمان است. اما ایمان که بمعنی اقرار به زبان میباشد آن است که خداوند متعال در قرآن
مجید مردم را به آن مورد خطاب قرار داده و گفته: اي کسانی که ایمان آوردهاید با احتیاط رفتار کنید و با ثبات و دسته جمعی
بطرف دشمن بشتابید. بعضی از شما در حرکت تاخیر میکنند، اگر مصیبتی به شما برسد آنها میگویند خداوند بر ما منت نهاد که
با آنها همراهی نکردیم تا گرفتار آن مصیبتها شویم، اما اگر خداوند به آنها توجه کرده و فضلی به آنها رسید آنها میگویند مثل
اینکه بین ما و شما مودتی نبوده، کاش من هم با آنان بودم و به فیض بزرگی میرسیدم. امام صادق علیه السّلام فرمود: اگر این
کلمه را اهل شرق و غرب میگفتند از ایمان خارج میشدند، اما خداوند آنها را به خاطر اقرار خودشان مؤمن نام گذاشته است، و
اما در جاي دیگر میفرماید: اي کسانی که ایمان آوردهاید ایمان بیاورید، آنها را با اقرار زبانی مؤمن نام نهاد ولی گفت: در ایمان
راست بگوئید. اما ایمانی که به معنی تصدیق است از این قرار است که خداوند فرمود: کسانی که ایمان آوردند و از خداوند
ترسیدند در دنیا و آخرت به آنها مژده میدهند، یعنی آنها که تصدیق کردند، خداوند در جاي دیگر میفرمود: ما به تو ایمان
نخواهیم آورد مگر اینکه خداوند را مشاهده کنیم، یعنی تو را تصدیق نمیکنیم. در جاي دیگر فرموده: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا*، یعنی
اي کسانی که اقرار کردهاید راست بگوئید، پس ایمان خفی همان تصدیق است و تصدیق هم شرطهائی دارد که با اداء آن شروط
صدق پیدا میکند، یکی از آیات شریفه که در آن شروط ایمان ذکر شده این آیه مبارکه میباشد. نیکی به این نیست که شما به
طرف مشرق و مغرب متوجه شوید و نیکی آن است که شما بخداوند ایمان آورید و به روز قیامت معتقد باشید و به فرشتگان و
کتاب و پیامبران مؤمن باشید، و مال خود را در راه خدا به خویشاوندان و یتیمان و ص: 338 درماندگان و ابن
صفحه 161 از 295
سبیل و سائلان و براي رهائی بردگان بدهید. نماز بگذارند و زکاة بدهند و به عهدهاي خود وفادار باشند هر گاه که پیمان بستند، و
در گرفتاریها و مشکلات شکیبا باشند و در هنگام جهاد صبر کنند، آنها کسانی هستند که راست میگویند، و هم آنها از
پرهیزگاران میباشند، هر کس به این شروط عمل کند او را مؤمن و مصدق میگویند. یکی از معانی ایمان اداء است، هنگامی که
خداوند متعال قبله را بطرف کعبه برگردانید، اصحاب رسول خدا صلّی اللَّه علیه و اله گفتند یا رسول اللَّه نمازهاي ما باطل شد،
خداوند آیهاي نازل فرمود: که خدا ایمان شما را ضایع نمیکند در این جا نماز را ایمان نام گذاشته است. چهارم از مراحل ایمان
تایید است که خداوند آن را در دل اهل ایمان گذاشته و آن روح ایمان میباشد، خداوند فرمود: در میان کسانی که ایمان به خدا و
روز جزا آوردهاند نمیابی کسی را که با دشمنان خدا و رسول دوستی کنند اگر چه پدران و یا فرزندان و یا برادران آنها باشند این
گروه ایمان در دل آنها ثابت شده و خداوند آنها را با روح خود تایید کرده است. دلیل این مطلب این است که مؤمن در حال
داشتن ایمان سرقت نمیکند و مرتکب زنا نمیشود، زیرا مادامی که مرتکب این عمل زشت هست روح ایمان از وي مفارقت
میکند، و هر گاه دست از عمل خود باز دارد بار دیگر بر میگردد. گفته شد آن چیست که از وي مفارقت میکند فرمود: همان
چیزي که در دلش بعنوان ودیعه هست بعد از این فرمود: هیچ دلی نیست مگر اینکه در آن دو گوش وجود دارد، یکی از آنها
فرشتهاي میباشد که او را هدایت میکند و دیگر شیطانی است که او را فریب میدهد، یکی امر میکنند و دیگري او را از کار باز
میدارد. خداوند متعال در قرآن مجید از ایمان بعنوان خبیث و یا طیب نام میبرد و فرموده خداوند مؤمنان را بحال خود
وانمیگذارد تا آنگاه که ناپاك از پاك تمیز داده شود، گروهی از آنها مؤمن و مصدق هستند ولی ایمان آنها به ظلم آمیخته است،
و این است معنی قول خدا که فرمود: کسانی که ایمان آوردهاند و ایمان آنها به ص: 339 ظلم مشتبه نشده، آنها
در آسایش هستند و راه هدایت را پیدا میکنند. هر کس مؤمن باشد و بعد گرفتار معصیت شود و منهیات خدا را بجاي آورد این
شخص ایمان خود را به ظلم درهم آمیخته است، و ایمان به او سودي نمیرساند مگر اینکه توبه کند و از ظلم خود استغفار نماید،
در این جا خداوند ایمان او را به وي باز میگرداند، اینها بود وجوه ایمان در کتاب خداوند. 30 - مردي خدمت حضرت صادق
علیه السّلام رسید امام از وي پرسید شما از کجا آمدهاید، گفت: من یکی از دوستان و موالیان شما هستم امام علیه السّلام فرمود:
خداوند بندهاي را دوست نمیدارد مگر اینکه آن بنده از وي اطاعت کند و هر گاه از وي اطاعت کرد براي او بهشت را واجب
میگرداند. بعد از این امام علیه السّلام فرمود: شما از کدام دوستان ما هستید، آن مرد ساکت شد، سدیر گفت یا ابن رسول اللَّه
دوستان شما چند دسته هستند، فرمود: دوستان ما بر سه طبقه میباشند، طبقهاي ما را بطور آشکار دوست میدارند و طبقهاي در نهان
و آشکار. این گروه در درجه عالی هستند، آنها از آب خوشگوار مینوشند و از تاویل کتاب آگاهی دارند، و فصل الخطاب را
میدانند و سبب همه اسباب میباشند، فقر و پریشانی و انواع گرفتاریها به سرعت و شتاب بطرف آنها میآید، سختیها و مشکلات
آنها را فرا میگیرد، فتنهها و اضطرابات آنان را در بر میگیرد. آنان را سر میبرند و مجروح میکنند، و در شهرها پراکنده
میسازند، خداوند بیماران را به وسیله آنها شفا میدهد و ناداران را بینیاز میگرداند، به وسیله آنها شما یاري میشوید و به خاطر
آنها براي ما باران میآید و روزي شما بخاطر آنها میآید، عدد آنها بسیار کم ولی در نزد خداوند اعتبارشان زیاد و ارزش فراوان
دارند. طبقه دوم که گروه پائین هستند در آشکار با ما هستند، ولی آنها مانند ملوك و پادشاهان زندگی میکنند و در خوشی و
، لذتها فرو رفتهاند، این طبقه با زبان خود از ما حمایت میکنند ولی شمشیر آنها نیز همواره بر ضد ما میباشد. ایمان و کفر، ج 1
ص: 340 طبقه سوم گروه میانه بشمار میروند آنها ما را در نهان دوست میدارند ولی در آشکارا اظهاري نمیکنند، بجان خودم
سوگند آنهائی که در نهان ما را دوست میدارند روزها را روزه میدارند و شبها را به نماز میگذراند، اثر شبزندهداري و ترك
دنیا در چهره آنها هست، آنها اهل مسالمت و فرمان برداري هستند. آن مرد گفت: پس من از دوستان شما در آشکارا و نهان
میباشم، امام علیه السّلام فرمود: دوستان ما در نهان و آشکار علامتهائی دارند که با آنها شناخته میگردند، آن مرد گفت: آن
صفحه 162 از 295
علامتها چیست فرمود: آنها چند خصلت هستند که عبارتند از: اول اینکه خدا را با معرفت کامل بشناسند، و علم خداشناسی را
کاملا بدانند و ایمان بیاورند و صفات او را دریابند، و بعد حدود ایمان و شرائط آن را بشناسند و حقائق و تاویل آن را درك کنند،
سدیر گفت: یا ابن رسول اللَّه من تا حالا وصف ایمان را از شما این چنین نشنیده بودم. امام علیه السّلام فرمود: آري اي سدیر، سائل
نباید از اینکه ایمان چیست سؤال کند و باید بپرسد ایمان در کدام اشخاص هست، سدیر گفت، یا ابن رسول اللَّه این مطلب را براي
من روشن کنید، امام سلام اللَّه علیه فرمود: هر کسی پندارد خدا را با خیالات و اوهام میشناسد مشرك میباشد. هر کس گمان
کند که خداوند را با اسم میشناسد ولی از معنی چیزي نمیداند او به ربوبیت خداوند اعتقاد صحیحی پیدا نکرده زیرا اسم از محمد
ثابت میباشد، هر کس پندارد که اسم و معنی را با هم عبادت میکند او با خداوند شریکی قائل شده است. کسی که خیال میکند
معنی را با صفت عبادت میکند ولی از حقیقت و واقعیت خبر ندارد، این چنین کسی دنبال چیز غائبی رفته و بدون علم کاري کرده
است، کسی که پنداشته صفت و موصوف را با هم عبادت میکند توحید را باطل ساخته است، زیرا صفت غیر از موصوف میباشد.
هر کس پندارد موصوف را به صفت اضافه میکند و صفات را با ذات عبادت ص: 341 نمیکند اگر چه مشرك
نیست ولی بزرگ را کوچک شمرده است، و خداوند را آن طور که هست وصف نکرده، گفته شد: پس راه توحید چیست، فرمود:
باب خداشناسی باز است و راه خروج هم موجود میباشد. شناختن شخصی به عینه پیش از آن است که صفات او را بشناسی اول
باید شخص را شناخت و بعد صفات و خصوصیات او را درك کرد، ولی کسی که غائب است او را با صفت هم میتوان شناخت.
گفته شد چگونه شاهد را میتوان قبل از صفت او شناخت فرمود: نخست او را از جهت شخصی میشناسی و بعد به خصوصیات او
علم حاصل میکنی و خود را به او شناسائی میکنی، در حالی که خودت نمیتوانی بوسیله، خویشتن خود را بشناسی، و میدانی
آنچه در او میباشد اختصاص به او دارد. برادران یوسف قبل از اینکه صفت او را بشناسند خودش را شناختند و گفتند: تو یوسف
هستی او هم گفت: آري من یوسف میباشم و این هم برادر من میباشد، آنها یوسف را به شخص خودش شناختند نه به چیزي
دیگر. خداوند متعال میفرماید: ما کانَ لَکُمْ أَنْ تُنْبِتُوا شَجَرَها، یعنی شما حق ندارید از پیش خود امامی انتخاب کنید و با خیالات و
بافتههاي خود او را بر حق بدانید و دنبال گفتههاي او را بگیرید و یا از وي دفاع کنید. امام علیه السّلام فرمود: خداوند با سه نفر
سخن نمیگوید و روز قیامت به آنها توجهی ندارد و آنها را تزکیه و پاك نمیگرداند، و در نتیجه آنان گرفتار عذاب سختی
میگردند هر کس درختی را برویاند که خداوند آن را نرویانیده است. یعنی کسی که امامی را نصب کند که خداوند آن را
منصوب نکرده، و یا امامی را که خداوند معین نموده است انکار کند، و یا کسی پندارد که براي این دو نفر سهمی در اسلام هست،
خداوند میفرماید: پروردگار تو هر چه بخواهد میآفریند و بر میگزینند آن چه را که براي آنها نیک باشد. امام علیه السّلام فرمود:
معنی ایمان اقرار و خضوع در برابر خداوند و نزدیکی و تقرب بخداوند میباشد، و اینکه همه واجبات را از کوچک و بزرگ انجام
دهد، از ص: 342 مسائل توحید و خداشناسی گرفته تا همه عبادات و همه را یکی پس از دیگري مرتبا به مرحله
عمل درآورد. آن طور نباشد که واجبی را بجاي آورد و واجب دیگري را ترك کند باید همه را پشت سر هم و متصل به یک
دیگر اداء نماید و بطور کامل که اجزاء آن همه به هم متصل باشند، هر گاه مؤمن واجبات خدا و احکام را آن طور که گفتیم بجاي
آورد او مؤمن است و شایسته صفت ایمان میباشد و پاداش خواهد گرفت. زیرا معنی ایمان اقرار است و اقرار هم این است که
اطاعت کند و دستورات را بکار گیرد، و طاعت هم از کوچک و بزرگ به هم پیوسته است و فرقی بین آنها نیست، مؤمن از صفت
ایمان خارج نمیگردد مگر اینکه عملی را ترك کند و صفت ایمان را از خود بیرون نماید. او را از این جهت مؤمن گفتهاند و
شایسته این نام کردهاند که واجبات بزرگ را پشت سر هم انجام میدهد و از گناهان کبیره هم دست باز میدارد، و اگر واجبات
کوچک را ترك کند و گناهان کبیره و صغیره انجام دهد از ایمان خارج نمیگردد مادامی که گناهان کبیره را مرتکب نمیشود.
اگر این کارها را نکرد او مؤمن است و خداوند متعال میفرماید: اگر گناهان بزرگی را که ما نهی کردهایم مرتکب نشوید و از
صفحه 163 از 295
منهیات دست باز دارید ما گناهان دیگر شما را عفو میکنیم و شما را در جاي بزرگی وارد میکنیم، مقصود این است که گناهان
صغیره آمرزیده میشوند. اگر مؤمن یکی از گناهان کبیره را انجام دهد، همه گناهان او از کوچک و بزرگ مورد مؤاخذه قرار
خواهند گرفت، و مورد عقوبت و عذاب قرار میگیرد، اینها بود صفت ایمان و مؤمن اگر به انجام این اعمال مبادرت کند مستحق
ثواب و پاداش میباشد. اما معنی اسلام اقرار به همه طاعتها در ظاهر میباشد، هر گاه شخصی در ظاهر اسلام را اختیار کرد و
عبادات را انجام داد ولی در باطن به آنها اعتقاد نداشت او را مسلمان مینامند و در ظاهر تحت ولایت اسلام میباشد و شهادتش
ص: 343 مورد قبول است. در این جا همه احکام اسلامی بر او جاري هست، ارث میبرد و در همه احکام
اسلامی مانند سایر مسلمانان با او رفتار میکنند و در نفع و ضرر جامعه اسلامی سهیم میباشد، این است تعریف اسلام و مسلم. فرق
بین مسلمان و مؤمن این است که مسلمان میتواند مؤمن باشد در صورتی که در باطن هم مانند ظاهر معتقد باشد، هر گاه فقط در
ظاهر انجام داد مسلمان خواهد بود، ولی هر گاه در ظاهر و باطن یک عقیده داشت و خضوع و تقرب داشت مؤمن میباشد، گاهی
بندهاي مسلمان است و مؤمن نیست ولی مؤمن نخواهد بود مگر اینکه مسلمان باشد. با پنج چیز بندهاي از ایمان خارج میگردد که
همه آنها معروف و به هم شباهت دارند، و آنها عبارتند از: کفر، شرك، گمراهی، فسق، و گناهان کبیره، معنی کفر هر گناهی است
که خداوند را به آن معصیت کنند و یا حکمی از احکام را منکر گردند و یا سبک بشمارند و با بیاعتنائی از کنار آن بگذرند چه
بزرگ باشد و یا کوچک. بجاي آورنده آن کافر است و عملش کفر میباشد از هر ملت و فرقهاي که میخواهند باشند و هر کس
عملی با این صفات انجام داد او را کافر میگویند. معنی شرك آن است که هر معصیتی را انجام میدهد و با خدا نافرمانی مینماید
یا اعتقاد به شرك باشد و از روي قصد انجام دهد، این چنین آدمی مشرك است، معصیت میخواهد کبیره باشد و یا صغیره فاعل
آن مشرك خواهد بود. معنی ضلال جهل به واجبات میباشد و آن عبارت است از اینکه نخست گناهان کبیره را ترك میکند تا
مستحق ایمان گردد پس از اینکه احکام حرام و حلال براي او بیان شده باشد و او را به شریعت آشنا کرده باشند. در این جا کسی
که دست از منهیات بر میدارد و مرتکب گناه میشود معنیش انکار آن حکم نیست ولی به جهت سستی و غفلت مرتکب کارهاي
زشت ص: 344 میگردد، این شخص را گمراه و دور از جاده حق و ایمان میگرداند. این چنین شخصی با این
صفات که وصف کردیم جاهل است و از جاده ایمان بیرون میباشد و ضلالت و گمراهی بر او صدق میکند تا آنگاه که به
کارهاي زشت مشغول است، اما اگر کسی تابع هواي نفس باشد و احکام خدا را انکار کند و به آنها بیاعتنائی نماید کافر میباشد.
اگر او براي رسیدن به امیال و شهوات نفسانی احکام را تاویل و تفسیر کند، و یا از بدعتگذاران و مفسدان تقلید نماید و پیرو آباء
و اجداد باشد و از گذشتگان پیروي نماید او مشرك خواهد بود، و انسان هنگامی که در گمراهی افتاد و با امیال و هوسها زندگی
کرد این چنین از جاده حق منحرف میگردد. معنی فسق آن است که هر کس گرفتار یکی از معصیتهاي کبیره شد و در آن
گرفتار گردید خواه به جهت لذت و شهوت باشد و یا اینکه اشتیاق او را به گناه و آلودگی گرفتار کرده، در هر صورت این شخص
را فاسق میگویند و کسی که مرتکب آن کارها شود از ایمان بیرون است، و اگر به گناه ادامه دهد و احکام را سبک بشمارد کافر
محسوب میشود. اما آن کس که مرتکب گناه کبیره میگردد و ایمانش را فاسد میکند و خود را در گناهها فرو میبرد بدون
اینکه حکمی را انکار کند و یا از روي اعتقاد آن را انجام دهد، و قصدش لذت و شهوت هم نباشد او فقط براي اظهار قدرت و
خشم و غضب مرتکب کارهائی میگردد. مانند اینکه به دیگران ناسزا میگوید و مردم را متهم به فساد میکند و مال مردم را
میگیرد و اشخاص را میکشد و حقوق مردم را نمیدهد، ولی همه اینها را به خاطر شهوت و لذت انجام نمیدهد، و هم چنین
قسمهاي دروغ و گرفتن ریا که قصد لذت از آنها را ندارد. یا شراب مینوشد و یا زنا میکند و یا مشغول لهو و لعب میشود،
کسانی که مرتکب این اعمال میگردند از ایمان خارج میباشند و جزء مفسدان بحساب میآیند چون مرتکب گناهان کبیره
شدهاند، ولی مشرك و کافر بحساب نمیآیند و ص: 345 گمراه و جاهل نیستند، ولی اگر این کارها موجب
صفحه 164 از 295
انکار احکام و حدود باشد مانند کافران و مشرکان خواهد بود که قبلا وصف کردیم. 31 - زراره گوید: حضرت صادق علیه السّلام
فرمود: اگر بندگان حق را تعریف کنند و به آن عمل نمایند ولی در باطن خود آن را به عنوان حق نشناسند از کارهاي خود سودي
نخواهند برد. 32 - ابو خدیجه از امام صادق علیه السّلام روایت میکند که مردي خدمت حضرت رسول صلّی اللَّه علیه و اله رسید و
گفت: آمدهام تا به اسلام با شما بیعت کنم، رسول خدا فود: به خداوند سوگند ما شما را به کشتن پدران خودتان امر نمیکنیم
اینک دانستم که شما حقیقتا ایمان آوردهاید، و از دوستان و نزدیکان خود هم بریدهاید، اینک متوجه باشید و از پدرتان اطاعت
کنید جز در موارد معصیت خداوند که اطاعت آنها لازم نیست. 33 - مدرك از حضرت صادق علیه السّلام روایت میکند که رسول
خدا صلّی اللَّه علیه و اله فرمود: اسلام مانند آدمی برهنه است لباس او حیاء زینتش وفا و مردانگی آن کارهاي شایسته و ستونش
ورع و پرهیزگاري میباشد، هر چیزي اساسی دارد و اساس اسلام دوستی ما خانواده است. 34 - عبید بن زراره گوید: حضرت
صادق علیه السّلام فرمود رسول اکرم صلّی اللَّه علیه و اله فرمودند: اي مردم من مامور هستم که با شما جنگ کنم تا به یگانگی
خداوند و رسالت من گواهی دهید، هر گاه به این دو اقرار کردید مال و جانتان محفوظ است و حساب شما هم با خداوند میباشد.
-35 ابو بصیر گوید: خدمت امام باقر علیه السّلام بودیم که سلام از آن حضرت سؤال کردند خیثمه از شما روایت میکرد که شما
گفتهاید هر کس بطرف قبله بایستد و مانند ما شهادت را بر زبان جاري کند، و عبادات ما را انجام دهد، دوستان ما را دوست بدارد
و با دشمنان ما دشمنی کند او مسلمان است. ص: 346 امام محمد باقر علیه السّلام فرمود: خیثمه راست میگوید،
راوي گفت: او از شما در باره ایمان سؤال کرده و شما گفتهاید: ایمان به خداوند و تصدیق به کتاب او، و اینکه محبت و بغضش با
مردم براي خداوند باشد، امام فرمود: خیثمه راست میگوید و من این را گفتهام. 36 - محمد گوید: از امام باقر علیه السّلام پرسیدم
ایمان چیست، فرمود: ایمان آن است که در دل جاي بگیرد، ولی اسلام همان است که عقد و نکاح و مواریث بر آن جاري است و
به وسیله آن جان مردم محفوظ میباشد ایمان با اسلام شریک است ولی اسلام با ایمان مشارکتی ندارد. 37 - از امام صادق علیه
السّلام روایت شده که فرمود: رسول خدا صلّی اللَّه علیه و اله در یکی از سفرها حرکت میکرد در این هنگام به یاران خود فرمودند
اکنون از این دورها شخصی ظاهر خواهد شد که سه روز است شیطان بطرف او رفته است. بعد از لحظاتی یک عرب بیاباننشین
ظاهر گردید، پوستش بر استخوانها چسبیده بود و دیدگان او در گودي قرار گرفته و لبهایش در اثر خوردن گیاهان سبز شده
بود، وي نخست از رسول خدا صلّی اللَّه علیه و اله سؤال کرد و بعد بطرف آن جناب هدایت شد. اعرابی بعد از اینکه حضور رسول
اکرم صلّی اللَّه علیه و اله رسید گفت بر من عرضه کنید، پیامبر فرمود: بگو اشهد ان لا اله الا اللَّه و انی محمد رسول اللَّه، گفت این
را قبول کردم، بعد فرمود نمازهاي پنجگانه اداء کنید و ماه رمضان را روزه داشته باشید. گفت: این را هم انجام میدهم فرمود: بعد
از این حج خانه خدا را بجاي آورید و زکاة بدهید، و از جنابت غسل کنید، گفت: اینها را هم انجام میدهم، اعرابی از آن جا
گذشت و شترش او را با خود برد، رسول اکرم در آنجا ایستاد و از وي سؤال کرد. مردم بطرف او رفتند و مشاهده کردند در آخر
لشکر در گوشهاي پاي شترش در سوراخ موشی فرو رفته و راکب و مرکوب سقوط کرده و جان دادهاند، رسول خدا دستور دادند
خیمهاي برپا کردند و او را غسل دادند و رسول خدا خود بر او ص: 347 نماز گزاردند و دفن کردند. اصحاب
مشاهده کردند پیغمبر در حال حرکت است و عرق از پیشانی او جاري است، رسول خدا فرمود: این عرب بیابانی در حال گرسنگی
جان داد، و او ایمان آورد و هنوز ایمانش به چیزي دیگر آلوده نشده بود، حوریان بهشتی با میوهها به استقبال او آمدند و زخمش را
مرحم گذاشتند، و هر کدام از آنها درخواست میکردند یا رسول اللَّه مرا از همسران او قرار دهید. 38 - حمران گوید خدمت
حضرت باقر علیه السّلام عرض کردم آیا مؤمن را بر مسلمان در مواریث و یا احکام و قضاء فضیلتی هست و مؤمن بیشتر از مسلمان
میبرد، فرمود: خیر آنها مساوي میباشند و امام در این جا آنها را یکسان میداند ولی مؤمن را بر مسلمان در اعمالی که انجام
میدهند فضیلتی هست. گوید: عرض کردم: مگر خداوند نفرموده هر کس کار نیکی بکند خداوند ده برابر به او میدهد، و اینک
صفحه 165 از 295
مؤمن و مسلمان در اعمال عبادي مانند نماز و روزه و زکاة و حج با هم شریک هستند و در یک حال این اعمال را انجام میدهند.
امام علیه السّلام فرمود: مگر خداوند نفرموده وَ اللَّهُ یُضاعِفُ لِمَنْ یَشاءُ ... أَضْعافاً کَثِیرَةً، خداوند براي هر کس که بخواهد چند برابر
میدهد، و این اضافه براي مؤمنان میباشد که تا هفتاد برابر به آنها میدهد و خداوند به مؤمن به اندازه، صحت ایمانش چند برابر
میدهد و هر چه بخواهد در باره مؤمن عمل میکند. 39 - محمد بن مسلم گوید: از امام باقر علیه السّلام سؤال کردم معنی، إِنَّ
الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ چیست فرمود: یعنی دینی که در آن ایمان باشد. 40 - ابو عمر و زبیري گوید: حضرت صادق علیه السّلام در
تفسیر آیه شریفه وَ لْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّۀٌ یَدْعُونَ إِلَی الْخَیْرِ وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ، فرمود: در این آیه از تکفیر مسلمانان
در ارتکاب معصیت گفتگو شده است. زیرا اگر کسی مردم را بطرف نیکیها فرا نخواند و مردم را امر به معروف و یا نهی از منکر
نکنند از امتی که خداوند آن را توصیف کرده نمیباشد، شما پنداشتهاید که همه مسلمانان و امت محمد صلّی اللَّه علیه و اله شامل
این آیه هستند. ص: 348 خداوند هم آنان را به این صفات، دعوت بطرف خیرات، امر به معروف و نهی از منکر
توصیف کرده است حالا اگر کسی از آن امت داراي آن صفات نباشد بر خلاف آن شرطی است که خداوند نموده است. 41 - امام
حسن عسکري علیه السّلام در تفسیر آیه شریفه الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ فرمود: یعنی چیزهائی که با حواس ظاهري نمیتوان آنها را
مشاهده کرد مورد تصدیق و ایمان آنها میباشد مانند روز قیامت و حساب و بهشت و دوزخ و وحدانیت پروردگار که در آنها
مشاهده نیست. آنها را باید با دلائل و براهینی که خداوند معین کرده شناخت، و آنها عبارتند از آدم و حواء و ادریس و نوح و
ابراهیم و سایر پیامبران که از آنها سخن گفتند و با ایمان به گفتار آنها قیامت و دوزخ و ما وراء جهان طبیعت را تصدیق کردند اگر
چه آنها را مشاهده ننمودند. 42 - امام علیه السّلام در تفسیر آیه شریفه وَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ وَ بِالْآخِرَةِ
هُمْ یُوقِنُونَ فرمود: یعنی آنها به آن چه بر تو فرود آمده ایمان دارند و نماز میگذارند و آنچه بر پیامبران گذشته نازل گردیده مانند
توراة و انجیل و زبور و صحف ابراهیم علیهم السّلام و سایر کتابهائی که فرود آمده است. آنها به همه آن کتابها ایمان دارند و
معتقدند همه آنها از طرف خداوند حکیم و عزیز نازل شده است و به آخرت هم یقین دارند معتقدند که دنیائی بعد از این دنیا
خواهد بود، آنها شکی ندارند که در آن دنیا جزاء و پاداش هست و مردم نتیجه کارهاي خود را میبینند از ثواب و عقاب. امام علیه
السّلام فرمود: هر کس فضیلت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه را بر همه امت بعد از رسول خدا صلّی اللَّه علیه و اله رد کند تورات و
انجیل و زبور و صحف ابراهیم و سایر کتب آسمانی را رد کرده است. در آن کتابها مهمترین موضوع بعد از توحید و اقرار به نبوت
پیامبران اعتراف و شناسائی ولایت امیر مؤمنان علیه السّلام و اقرار به امامت آن حضرت و اولاد طاهرین او میباشد. ایمان و کفر،
ج 1، ص: 349 مردي به حضرت سجاد علیه السّلام عرض کرد چه میگوئید در باره مردیکه به آنچه بر محمد صلّی اللَّه علیه و اله
فرود آمده و یا به آنچه قبل از او نازل گردیده است ایمان دارد، او نماز میخواند و زکاة میدهد و صله ارحام بجاي میآورد و
کارهاي شایسته انجام میدهد. ولی با همه اینها میگوید: من نمیدانم حق با علی است و یا دیگران امام علیه السّلام فرمود: تو در
باره مردي که همین کارها را میکند ولی میگوید من نمیدانم محمد راست میگوید یا مسیلمه کذاب آیا این شخص از این
اعمال سودي میبرد یا خیر گفت: خیر او سودي نخواهد برد. امام علیه السّلام فرمود: رفیق تو هم این چنین است، چگونه به این
کتابها ایمان میآورند کسانی که نمیدانند محمد پیامبر است یا مسیلمه، و همچنین چگونه این به کتابها و آخرت ایمان
میآورند کسانی که نمیدانند محمد پیامبر امت یا مسیلمه، و هم چنین چگونه به این کتابها و آخرت ایمان میآورند و یا از
اعمال خود سود میبرند در حالی که نمیداند حق با علی میباشد و یا دیگران. امام حسن عسکري علیه السّلام در تفسیر آیه شریفه
أُولئِکَ عَلی هُديً مِنْ رَبِّهِمْ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ فرمودند: کسانی که داراي این صفات شریفه هستند رستگار میشوند و از آن
چه میترسند نجات پیدا میکنند، و به آنچه ایمان آوردهاند فائز میگردند و به سوي خداوند را پیدا مینمایند. در تفسیر آیه شریفه
إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا سَواءٌ عَلَیْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا یُؤْمِنُونَ، فرمود: پس از اینکه خداوند مؤمنان را ستایش کرد از کافران و
صفحه 166 از 295
مخالفان که در کفر خود ثابت هستند سخن گفت و فرمود: کسانی که به خداوند کافر شدند و به آن چه مؤمنان اعتقاد پیدا کردند
معتقد نشدند و با آنها مخالفت کردند. آنها به یگانگی خداوند و نبوت محمد صلّی اللَّه علیه و اله کافر شدند و به وصی او علی ولی
خدا و ائمه اطهار که از بندگان خاص و نیکان خدا هستند ایمان نیاوردند، آن بندگانی که به امور مردم و مصالح خدا ولایت دارند
از آنها سرپرستی میکنند. براي این گونه مردم که کافر شدند و حق را زیر پا گذاشتند مساوي خواهد بود ص:
350 چه آنها را بترسانی و یا نترسانی هرگز ایمان نخواهند آورد، و آنها کسانی هستند که خداوند میدانست آنها ایمان نمیآورند
امام حسن عسکري علیه السّلام در تفسیر آیه شریفه یا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمُ فرمود: حضرت علی بن الحسین علیهما السّلام
فرمودند: خطاب به مکلفین از اولاد آدم علیه السّلام است که اي فرزندان آدم خداوند را عبادت کنید و از جایی که شما را فرا
میخوانند پاسخ دهید، و معتقد گردید که خدائی جز خداي یکتا نیست، او شبیه ندارد، ظلم نمیکند بخل ندارد، حلیم و بردبار است
و حکیم میباشد. محمد صلّی اللَّه علیه و اله بنده و رسول اوست، و آل محمد علیهم السّلام افضل اولاد پیامبران میباشند، و علی
افضل آل محمد است، و اصحاب مؤمن محمد بهترین اصحاب انبیاء میباشند، و امت محمد بهترین امتها هستند. خداوند شما را
آفرید در حالی که نطفه بودید و بعد شما را صورت بخشید و در بهترین صورتها خلق کرد و کسانی که قبل از شما بودند آنها را
هم خداوند خلق کرد و همه اصناف مخلوقات را او پدید آورد، تا شما پرهیزگار و با تقوي باشید و راه خدا را در پیش گیرید. جمله
لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ را با دو وجه میتوان تفسیر کرد، یکی آن است که خداوند شما و گذشتگان را خلق کرد که شما تقوي پیشه کنید و
از خداوند بترسید، همان گونه که فرمود: من جن و انس را براي این خلق کردم تا خداوند را عبادت کنند. تفسیر دوم آن است که
خداوند را عبادت کنید که شما و گذشتگان را خلق کرد شاید از آتش بترسید و لعل در این جا معنی وجوب دارد زیرا خداوند
متعال بزرگوارتر از این است که بنده خود را بدون سود به رنج و سختی بیاندازد، و او را به طمع بیفکند و سپس او را ناامید سازد.
مگر مشاهده نمیکنی که خداوند بندهاي را که بدیگري بگوید به من کمک کن و من تو را سود میدهم، و بعد خلف وعده کند
و او را محروم کند چگونه تقبیح کرده است، پس خداوند بزرگتر از این است که بنده خود را به عبادت ص:
351 دعوت نماید و بعد او را محروم سازد. 43 - ابو العباس گوید: امام صادق علیه السّلام در تفسیر آیه شریفه سُنَّۀَ مَنْ قَدْ أَرْسَلْنا
قَبْلَکَ مِنْ رُسُلِنا فرمود: آن سنت محمد و انبیاء قبل از او میباشد و آن اسلام است. 44 - سلیم بن قیس هلالی گوید: خدمت امیر
المؤمنین علیه السّلام عرض کردم ایمان و اسلام را براي من تعریف کنید، فرمود: ایمان اقرار بعد از شناخت میباشد ولی اسلام آن
است که اقرار کنی و تسلیم کردي و از اوصیاء اطاعت نمائی. گوید: عرض کردم ایمان اقرار بعد از معرفت میباشد فرمود: آري هر
کس را که خداوند خود و پیامبر و امامش را به او شناسانید، و بعد از آن به طاعت و فرمان بري از آنها اقرار کرد او را مؤمن
میگویند. ابان از سلیم روایت میکند که گفت مردي از علی علیه السّلام سؤال کرد و من هم آن را شنیدم آن مرد پرسید یا امیر
المؤمنین ایمان را براي من وصف کن که تا دریابم و محتاج نباشم که از دیگري سؤال کنم، علی علیه السّلام فرمود: مردي خدمت
حضرت رسول صلّی اللَّه علیه و اله آمد و مانند سؤال تو را مطرح کرد. رسول خدا صلّی اللَّه علیه و اله در جواب مطالبی فرمودند و
بعد گفتند این کارها را انجام بده تا مؤمن گردي، بعد از این علی علیه السّلام در پاسخ او گفت مگر نمیدانی که جبرئیل در
صورت یک انسانی خدمت حضرت رسول صلّی اللَّه علیه و اله آمد و سؤال کرد اسلام چیست. رسول اکرم فرمود: به وحدانیت
خداوند و نبوت من گواهی دهی، نماز بخوانی و زکاة بدهی و حج خانه خدا را به جاي آوردي و ماه رمضان را روزه بداري، و از
جنابت غسل کنی، گفت: ایمان کدام است آن را هم وصف کنید. پیامبر صلّی اللَّه علیه و اله فرمود: به خدا و فرشتگان و کتابهاي
آسمانی ایمان بیاوري، و به حیات بعد از مرگ معتقد باشی، و به قدر و خیر و شر و تلخ و شیرین اعتقاد پیدا کنی و همه را از جانب
خداوند بدانی. هنگامی که آن مرد برخاست و رفت رسول خدا صلّی اللَّه علیه و اله فرمود: این جبرئیل بود آمد تا مسائل دین شما را
به شما تعلیم کند، رسول خدا در جواب او هر چه میگفت او تصدیق میکرد، او سؤال کرد قیامت در چه زمانی خواهد بود رسول
صفحه 167 از 295
ص: 352 خدا فرمود: در این جا مسئول بیش از سائل علم ندارد، او هم گفت: راست میگوئی. علی علیه السّلام
در پاسخ سائل پس از این سخنان فرمود: متوجه باش که ایمان چهار رکن دارد، یقین، صبر، عدالت و جهاد. 45 - موسی بن جعفر
علیهما السّلام از پدرانش روایت میکند که رسول خدا صلّی اللَّه علیه و اله فرمود: خداوند متعال اسلام را دین خودش قرار داده، و
کلمه اخلاص را حسن آن قرار داده است، هر کس متوجه قبله ما شود، و مانند ما شهادت دهد، و ذبیحه ما را حلال بداند او مسلمان
میباشد و در نفع و زیان با ما شریک میباشد. به همین سند روایت شده که رسول خدا صلّی اللَّه علیه و اله فرمود: چهار نفر باید
عمل خود را از سرگیرند بیماري که بهبودي حاصل میکند، مشرك هنگامی که مسلمان میشود، حجکننده بعد از فراغت از عمل
و کسی که براي خدا نماز جمعه بخواند. 46 - امیر المؤمنین علیه السّلام در یکی از احتجاجات خود در باره خوارج به آنها فرمودند:
شما خود میدانید که رسول خدا صلّی اللَّه علیه و اله زانی را رجم کردند و بعد بر جنازه او نماز گزاردند، و ارث او را به
خانوادهاش دادند، رسول خدا قاتل را اعدام کردند و میراث او را به اهلش دادند. رسول اکرم دست سارق را قطع کردند و زانی را
حد زدند و بعد از غنائم به آنها دادند و اجازه دادند آنها با زنان مسلمان ازدواج کنند، رسول اکرم آنها را به گناهان مورد مؤاخذه
قرار داد و حدود خدا را در باره آنان اجراء کرد ولی سهم آنها را از اسلام منع نفرمودند و نام آنان را از میان مسلمانان حذف
نکردند. بعد از آن فرمود: با سواد اعظم و توده ملت همراه باشید و بدانید که دست خداوند با توده مردم میباشد، از تفرقه و تشتت
دوري کنید، کسی که از جامعه کنار رود گرفتار شیطان میشود، همان طور که گوسفند منفرد از گله نصیب گرگ میگردد،
اینک هر کس این شعار را بدهد او را بکشید و لو در زیر علم من قرار گرفته باشد. 47 - امیر المؤمنین سلام اللَّه علیه فرمود: خداوند
متعال کتاب هدایت فرستاد ص: 353 و خیر و شر را در آن بیان کرد، اکنون راه خیر را در پیش گیرید تا هدایت
گردید، از راه شر دوري کنید تا به مقصد برسید واجبات را انجام دهید و آنها را اداء کنید تا بطرف بهشت بروید. خداوند چیزهاي
معین و معلوم را حرام کرده است، و احترام مسلمان را بر همه چیز محترم داشته است حقوق مسلمانان را با اتحاد و یگانگی به هم
پیوند داده است، مسلمان کسی را گویند که مسلمانان از دست و زبان او در آسایش باشند و زبانش فقط در حق جاري باشد و
دستش براي گرفتن حق استعمال گردد. اذیت و آزار مسلمان جایز نیست مگر در جایی که لازم باشد، از موضوعی که براي همه
هست و گریبان شما را هم خواهد گرفت و زودتر قبل از رسیدن آن در فکر باشید و آن مسأله مرگ است، از خداوند بترسید و
بندگان خدا را اذیت نکنید و شهرها را فاسد نکنید، شما همه مسئول هستید حتی از ساختمانها و چارپایان که باید آنها را حفظ و
حراست نمائید. 48 - اسلام همان اقرار به شهادتین میباشد و با گفتن آن جان و مال آدمی محفوظ است و هر کس بگوید لا اله الا
اللَّه محمد رسول اللَّه جان و مال او در امان خواهد بود و حسابش هم با خدا میباشد. اما ایمان اقرار بزبان و اعتقاد به قلب و عمل با
اعضاء و جوارح است، ایمان با کار کردن دستورات دین زیاد میگردد و با ترك آنها کاسته میشود، هر مؤمنی مسلمان هست ولی
هر مسلمانی مؤمن نیست، مثل آن مانند کعبه است هر کس وارد کعبه شد در مسجد الحرام هم میباشد ولی هر کس وارد مسجد
شد در کعبه نخواهد بود. خداوند متعال در قرآن مجید آن دو را با هم فرق نهاده و فرموده: اعراب گفتند: ما ایمان آوردیم اي
رسول ما به آنان بگو شما هنوز ایمان نیاوردهاید بگوئید ما اسلام آوردهایم و خداوند ایمان را به گفتار و کردار ذکر میکند در آن
جا که میفرماید. مؤمنان کسانی هستند که هر گاه ذکر خداوند بمیان میآید دلهاي آنان را ص: 354 خوف و
خشیت فرا میگیرد و هر گاه آیات خداوندي بر آنها قرائت میگردد بر ایمان آنان افزوده میشود و بر خداي خود توکل میکنند،
کسانی که نماز را برپا میدارند و از آنچه به آنها دادهایم انفاق میکنند، و آنها در واقع و حقیقت مؤمن میباشند. اما گفته خداوند
در آنجا که فرموده: ما مؤمنان را از آن شهر بیرون آوردیم، و جز یک خانه در آن جا مسلمان نبود آن هم بر خلاف گفته ما نیست
زیرا مؤمن را مسلمان میگویند ولی مسلمان را مؤمن نمیگویند، مگر اینکه اقرار با عمل هم آهنگی نماید. اما تفسیر آیه شریفه وَ
مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الْإِسْلامِ دِیناً فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِی الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِینَ، آن است که از امام جعفر صادق علیه السّلام پرسیدند و آن
صفحه 168 از 295
جناب فرمود: آن اسلامیست که در آن ایمان باشد. 49 - حضرت صادق علیه السّلام فرمود: مردي خدمت حضرت رسول صلّی اللَّه
علیه و اله آمد و گفت: یا رسول اللَّه آمدهام تا به اسلام بیعت کنم، رسول اکرم فرمودند باید نخست پدرت را بکشی او دست خود
را جدا کرد و رفت. بار دیگر آمد و سخنش را تکرار کرد، باز رسول خدا فرمود: باید پدرت را بکشی گفت آري، هنگامی که
رسول خدا فرمود: مؤمن یقینش در عمل مشاهده میشود، و کافر انکارش در عمل میباشد، بخداوند سوگند آنها امر دین خود را
نشناختند، و اعمال کافران و منافقان را معتبر دانستند. 50 - امیر المؤمنین علیه السّلام فرمود: هر کس بطرف قبله ما روي آورد، و از
ذبیحه ما بخورد به پیامبر ما ایمان بیاورد و مانند ما شهادت دهد در دین ما به حساب میآید، ما حکم قرآن را در باره او جاري
میسازیم و حدود اسلام را بر وي مقرر میداریم، کسی را بر دیگري فضلی نیست مگر با تقوي و پرهیزگاران در نزد خداوند
بهترین پاداش را دادند و جزاي آنها کاملا داده خواهد شد. 51 - سلام جعفی گوید: از امام صادق علیه السّلام سؤال کردم فرمود:
52 - ابو بصیر گوید: خدمت ایمان آن است که از خداوند اطاعت شود و کسی او را معصیت نکند. ص: 355
حضرت صادق علیه السّلام بودم که سلام به آن حضرت گفت: خیثمه براي ما حدیث کرد که شما فرمودهاید مسلمان کسی است
که متوجه قبله ما شود و شهادت ما را بر زبان جاري کند و عبادتهاي ما را انجام دهد، و دوستان ما را دوست داشته باشد، و
دشمنان ما را دشمن باشد، هر کس چنین باشد او مسلمان است. امام علیه السّلام فرمود: خیثمه راست میگوید و من این سخنان را
گفتهام، او بار دیگر گفت خیثمه گوید: شما فرمودهاید مؤمن کسی است که به خداوند ایمان داشته باشد و کتاب خداوند را
تصدیق کند و خدا را معصیت ننماید فرمود: خیثمه درست میگوید. 53 - محمد بن خارجه گوید: مردي از امام صادق علیه السّلام
در باره مرجئه سؤال کرد و گفت: آنها میگویند کسانی که نزد ما کافر هستند در نزد خداوند هم کافر میباشند، و هم چنین اگر
مؤمنی به ایمان خود اقرار کند در نزد خداوند هم مؤمن هست. امام علیه السّلام فرمود: سبحان اللَّه چگونه این دو با هم مساوي
خواهند بود، کفر اقرار از بنده میباشد و نیاز به بینه ندارد، ولی ایمان یک ادعا میباشد که اثبات آن نیاز به بینه دارد و آن بینه
نیست و عمل او هست که در گفتار و کردار باید به اثبات برسد. احکام هم به گفتار و کردار اشخاص بستگی دارد، اشخاص زیادي
هستند که اهل ایمان آنها را مؤمن میدانند و احکام اسلام را بر آن جاري میکنند در حالی که آن شخص در نزد خداوند کافر
میباشد، ولی مؤمنان براي ظاهر او وي را در گروه مؤمنان میدانند. 54 - عبد اللَّه بن سنان گوید: از حضرت صادق علیه السّلام
سؤال کردم مردي گناه کبیره را به جاي میآورد و در میگذرد، آیا او با این گناه از اسلام خارج میگردد، و اگر او را عذاب کنند
مانند عذاب مشرکان خواهد بود، یا اینکه عذاب او منقطع خواهد گردید. ص: 356 امام علیه السّلام فرمود: هر
کس گناه کبیره انجام دهد و معتقد باشد که او حلال است این شخص از اسلام خارج میباشد و سخت عذاب میگردد، ولی اگر
معتقد باشد که معصیت میکند و در این حال بمیرد از ایمان خارج میشود ولی از اسلام بیرون نمیگردد، و عذاب او از عذاب
اولی آسانتر خواهد بود
25 تعریف اسلام
-1 غیاث بن ابراهیم گوید: حضرت صادق از پدرانش علیهما السّلام روایت کردند که امیر المؤمنین سلام اللَّه علیه فرمودند: من
اسلام را طوري بیان میکنم که کسی قبل و بعد از من آن را چنان وصف نکرده باشد، اسلام یعنی تسلیم، تسلیم یعنی تصدیق، و
تصدیق یعنی یقین، و یقین یعنی اداء، و اداء یعنی عمل کردن به آن. مؤمن دین خود را از خداوند خود گرفته است، و از نزد خود
آن را نیاورده و با نظریه خودش آن را انتخاب نکرده است، اي مردم از دین خود دست باز ندارید، و به آن چنگ بزنید و متوجه
باشید کسی شما را از آن دور نکند و منحرفتان نسازد، زیرا گناه در آن بهتر از نیکی در غیر آن میباشد گناه در دین آمرزیده
میشود ولی حسنه بدون دین مورد پذیرش قرار نمیگیرد. 2- مجاشعی از امام صادق و او از پدرانش علیهم السّلام روایت میکند
صفحه 169 از 295
که علی علیه السّلام فرمود: اسلام یعنی تسلیم و تسلیم یعنی یقین و یقین یعنی تصدیق و تصدیق یعنی اقرار و اقرار هم به معنی اداء و
عمل میباشد. 3- علی بن ابراهیم به سند خود از علی علیه السّلام روایت میکند که فرمود: من اسلام را چنان وصف میکنم که
کسی قبل از من و بعد از من آنچنان آن را وصف نکرده باشد، اسلام بمعنی تسلیم است، و تسلیم بمعنی یقین است، و یقین یعنی
تصدیق و تصدیق یعنی اقرار و اقرار یعنی اداء و اداء هم یعنی عمل و کار بردن آن. مؤمن دین خود را از خدایش گرفته، مؤمن را از
عملش میتوان شناخت، کافر ص: 357 با انکار شناخته میشود، اي مردم از دین خود دست بر ندارید، نیکی در
دین بهتر از نیکی در غیر دین میباشد، گناه در دین مورد آمرزش قرار میگیرد ولی نیکی در غیر دین قبول نمیشود.
26 احکام و شرایع
-1 یکی از راویان از امام صادق علیه السّلام روایت میکند که فرمود: خداوند متعال به محمد صلّی اللَّه علیه و اله شریعت نوح و
ابراهیم و موسی و عیسی علیهما السّلام را عطا فرمود و آنها عبارتند از توحید، اخلاص و دور انداختن آنچه آدمی را از یاد خدا ببرد
و او را از خدا غافل گرداند. خداوند محمد صلّی اللَّه علیه و اله را برانگیخت تا فطرت مردم را بار دیگر متوجه خدا کند، و شریعت
سهل و آسان را به او بخشید تا مردم احکام آن را مورد عمل قرار دهند، در اسلام ترك دنیا و جهان گردي و سیاحت وجود ندارد،
آنچه پاك است در اسلام حلال شده و پلیدیها در آن حرام گردیده و سختیها را از دوشها برداشته و سنگینیها را از آنها برطرف
کرده است. خداوند فضیلت آن دین و شریعت را بیان کرده، و بعد نماز و زکاة و روزه و حج را واجب کرد و آنها را به امر به
معروف و نهی از منکر موظف فرمود، و حلال و حرام را بیان کرد و ارث و حدود و فرائض و جهاد را براي آنها تشریع نمود و
وضوء را براي آنها معین ساخت. خداوند متعال شریعت او را به سورة فاتحۀ الکتاب و آیات آخر سوره بقرة و دیگر سورههاي
مفصل بر سایر شرایع برتري داد، غنایم جنگی و انفال را براي او حلال کرد، و او را با افکندن ترسش بر دلهاي دشمنان یاري کرد
و زمین را براي او سجدهگاه و پاكکننده قرار داد. خداوند متعال او را براي دعوت همه مردم روي زمین فرستاد، و او را امر کرد
ص: 358 تا جن و انس و سیاه و سفید را به طرف خدا دعوت کند، و او را امر کرد تا از مشرکان جزیه بگیرد و
آنها را اسیر کند و با فدیه آزادشان سازد بعد او را تکلیفی کرد که هیچ یک از پیامبران را تکلیف نکرده بود، خداوند براي او
شمشیري بدون غلاف فرستاد و او را امر کرد در راه خدا جنگ کند و خود را به مشقت بیاندازد. 2- سماعه گوید: به حضرت
صادق علیه السّلام عرض کردم تفسیر آیه شریفه فَاصْبِرْ کَما صَبَرَ أُولُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ چیست فرمود: آنها عبارتند از نوح و ابراهیم
و موسی و عیسی و محمد صلوات اللَّه علیهم، گوید: عرض کردم اولو العزم چیست و چگونه آنها را اولو العزم گفتهاند. امام فرمود:
براي اینکه نوح داراي کتاب و شریعت بود، و هر کس بعد از وي آمد به کتاب و شریعت نوح عمل کرد و راه او را گرفت تا آنگاه
که ابراهیم آمد و صحف را با خود آورد و کتاب نوح را ترك کرد و این عمل ابراهیم براي این نبود که کتاب نوح را معتبر نداند و
یا آن را انکار کند. بعد از آن هر پیامبري که آمد به شریعت و کتاب ابراهیم علیه السّلام کار کرد و راه او را دنبال نمود و به
صحف عمل کرد تا آنگاه که موسی علیه السّلام آمد و تورات آورد و صحف را ترك کرد، و پیامبران بعد از موسی علیه السّلام به
تورات موسی عمل کردند و راه او را گرفتند. بعد از آن عیسی علیه السّلام آمد و انجیل را آورد و شریعت موسی و راه او را ترك
نمود و پس از آن پیامبران به شریعت عیسی و انجیل او عمل کردند، تا هنگامی که حضرت محمد صلّی اللَّه علیه و اله آمد و قرآن
- و شریعت دیگري را آورد، اینک حلال محمد تا روز قیامت حلال و حرام او هم حرام میباشد، اینها هستند پیامبران اولو العزم. 3
امام علیه السّلام در تفسیر آیه شریفه شَرَعَ لَکُمْ مِنَ الدِّینِ و آیه وَ ما وَصَّیْنا بِهِ إِبْراهِیمَ وَ مُوسی وَ عِیسی أَنْ أَقِیمُوا الدِّینَ فرمود: یعنی
دین را یاد بگیرید و آن عبارت است از توحید و برپا داشتن نماز و دادن زکاة و روزه ماه رمضان و حج خانه خدا و سنن و احکام
که در کتب آسمانی آمده است، و هم چنین ولایت امیر المؤمنین علیه السّلام. شما از هم پراکنده نشوید و در قرآن اختلاف نکنید،
صفحه 170 از 295
و بر مشرکان گران میآید ص: 359 در آن هنگام که شما آنها را به طرف شریعت دعوت میکنید بعد از آن
فرمود: اللَّهَ یَجْتَبِی مِنْ رُسُلِهِ مَنْ یَشاءُ یعنی اختیار میکند و بر میگزیند وَ یَهْدِي إِلَیْهِ مَنْ یُنِیبُ یعنی امامان که خداوند آنها را
برگزیده است. در تفسیر آیه شریفه وَ ما تَفَرَّقُوا إِلَّا مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْیاً بَیْنَهُمْ فرمود: آنها از روي جهل و نادانی با هم اختلاف
نکردند ولی بعد از اینکه براي آنها علم آمد با هم اختلاف کردند و بر یک دیگر حسد بردند و به هم ظلم و ستم نمودند، و این در
هنگامی بود که فضیلت امیر المؤمنین علیه السّلام را دیدند که خداوند چگونه او را بر دیگران امتیاز داده است. آنها بعد از این هر
کدام به راهی رفتند و به آراء و هواهاي خود گرفتار شدند بعد از این در تفسیر آیه شریفه وَ لَوْ لا کَلِمَۀٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّکَ إِلی أَجَلٍ
مُسَ  می لَقُضِیَ بَیْنَهُمْ فرمود: اگر خداوند براي آنها روز معینی قرار نداده بود، و از روز نخست سرنوشتی براي آنان معین نمیکرد هر
آینه آنها را در هنگام اختلاف انداختن هلاك و نابود میساخت و به آنها مهلت نمیداد. ولی خداوند به آنها مهلت داد و تا هنگام
تعیین شده مرگ آنها را به تاخیر افکند، و در تفسیر آیه مبارکه وَ إِنَّ الَّذِینَ أُورِثُوا الْکِتابَ مِنْ بَعْدِهِمْ لَفِی شَکٍّ مِنْهُ مُرِیبٍ فرمود:
این کنایه از کسانی است که امر رسول خدا صلّی اللَّه علیه و اله را نقض کردند و در معنی فَلِذلِکَ فَادْعُ فرمود: یعنی مردم را به این
اموري که ذکر شد و دوستی امیر المؤمنین علیه السّلام فراخوان و به آن چه امرشدهاي ثابت باش.
27 پایههاي اسلام و ایمان
-1 ابو حمزه گوید: امام باقر علیه السّلام فرمود: اسلام بر پنج پایه استوار شده است نماز، زکاة، روزه، حج و ولایت و در آن میان
ولایت از همه مهمتر است. 2- فضیل از امام علیه السّلام روایت میکند که اسلام پنج پایه دارد که آنها عبارتند از ایمان و کفر،
ج 1، ص: 360 نماز، زکاة، روزه حج و ولایت، ولی مردم آن چهار را گرفتند و ولایت را ترك کردند. 3- عجلان گوید: خدمت
امام صادق علیه السّلام عرض کردم مرا از حدود ایمان آگاه گردان، فرمود نخست شهادت بر وحدانیت خداوند و رسالت به نبوت
محمد صلّی اللَّه علیه و اله، و اقرار به آنچه از طرف خداوند فرود آمده است. نمازهاي پنجگانه، پرداختن زکاة مال، روزه داشتن در
- ماه مبارك رمضان، حج خانه خدا دوستی با دوستان ما و دشمنی با دشمنان ما، و همراهی با راستگویان و همنشینی با آنها. 4
عرزمی از امام صادق علیه السّلام روایت میکند که فرمود: اسلام روي سه پایه قرار دارد، نماز، زکاة و ولایت، و هر یک از آنها
بدون دیگري کفایت نمیکند. 5- سلیمان بن خالد گوید: امام باقر علیه السّلام فرمود: آیا تو را از اصل و فرع اسلام و مقام رفیع آن
اطلاع ندهم، عرض کردم قربانت گردم بفرمائید، فرمود: اصل اسلام نماز است، و فرع آن زکاة میباشد، و قله بلند آن جهاد است.
بعد از این فرمود: اگر میخواهی تو را به ابواب خیر آگاه گردانم، گفتم بفرمائید فرمودند: روزه سپري است که شما را از آتش
حفظ میکند و صدقه گناهان را میبرد، و به پا خاستن در دل شب آدمی را به یاد خدا میاندازد و بعد این آیه شریفه را تلاوت
کردند تَتَجافی جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضاجِعِ. 6- عبد اللَّه بن عجلان گوید: امام باقر علیه السّلام فرمود: اسلام بر پنج پایه استوار است بر
ولایت، نماز، زکاة، روزه ماه رمضان و حج خانه خدا. 7- فضیل از حضرت باقر علیه السّلام روایت میکند که فرمود: اسلام بر پنج
پایه قرار دارد، ولایت و نماز و زکاة و روزه و حج و اعلام ولایت در روز غدیر از همه آنها مهمتر میباشد. 8- عبد الحمید ازدي
گوید: حضرت صادق علیه السّلام فرمود: خداوند پنج چیز را بر بندگان خود واجب کرده است، در چهار عدد آنها شرط قرار داده
و در یکی شرط نگذاشته است. ص: 361 زراره از امام باقر علیه السّلام روایت میکند که فرمود: اسلام بر پنج
پایه گذاشته شده است نماز، زکاة روزه، حج و ولایت، زرارة گوید: گفتم کدام یک از آنها افضل میباشند فرمود: ولایت از همه
آنها افضل است و کلید آنها میباشد و راهنماي مردم به آن چهار پایه هست. گوید: عرض کردم بعد از ولایت کدام یک فضیلت
دارند، فرمودند: نماز زیرا رسول خدا صلّی اللَّه علیه و اله فرمود: نماز ستون دین شما است، گوید: گفتم: بعد از نماز کدام یک از
آنها بهتر هستند فرمودند: زکاة زیرا زکاة همواره با نماز قرین میباشد نخست نماز را میگوید و بعد زکاة را، و رسول خدا صلّی
صفحه 171 از 295
اللَّه علیه و اله فرمود: زکاة گناهان را میبرد. گوید: عرض کردم بعد از آن کدام است فرمود: حج خداوند متعال میفرماید هر کس
استطاعت دارد باید خانه خدا را زیارت کند و حج بجاي آورد و هر کس کافر شد و خانه خدا را زیارت نکرد خداوند هم از همه
جهانیان بینیاز میباشد، و احتیاجی به حج آنان ندارد. رسول خدا صلّی اللَّه علیه و اله فرمود: یک حج مقبول بهتر از بیست نماز
مستحبی میباشد و هر کس خانه را طواف کند و هفت عدد کامل دور خانه بگردد و دو رکعت نماز آن را با آداب و ارکان انجام
دهد خداوند او را رحمت میکند و رسول اکرم در عرفه و مزدلفه در باره حج آنچه بود فرمودند. گوید: عرض کردم بعد از آن
کدام است فرمود: روزه گفتم چرا روزه را بعد از همه ذکر کردند، فرمود: رسول خدا صلّی اللَّه علیه و اله فرمودند: روزه سیري است
که آدمی را از آتش حفظ میکند، امام علیه السّلام گفتند: بهترین عمل آن است که هر گاه آن عمل از تو فوت شد نیازمند به توبه
نباشد و تو بتوانی عین آن عمل را بار دیگر انجام دهی. نماز و زکاة و حج و ولایت را باید عمل کرد و به آن اعتقاد داشت و چیزي
دیگر جاي آنها را نمیگیرد، ولی روزه اگر از تو فوت شد و یا به مسافرت رفتی میتوانی در روزهاي دیگر قضاء آن را بگیري و یا
کفاره آن را بدهی که قضائی هم براي تو نخواهد ماند و هیچ یک از آن چهار عمل مانند روزه به تو پاداش نمیدهد. ایمان و کفر،
ج 1، ص: 362 بعد از آن فرمود: بالاترین و والاترین موضوع که کلید و در همه اشیاء میباشد، و خوشنودي خداوند هم در آن
هست اطاعت امام و شناخت اوست، خداوند متعال میفرماید: هر کس از پیامبر اطاعت کند مانند این است که از خدا اطاعت کرده
باشد، و هر کس از او دوري کند ما تو را براي نگهبانی او نفرستادهایم. آگاه باشید اگر مردي شبها نماز بگذارد و روزه بگیرد و
همه اموال خود را انفاق کند، و هر سال حج بجاي آورد ولی ولایت ولی خدا را نشناسد و کارهایش بدون راهنمائی او باشد در نزد
خداوند پاداشی نخواهد داشت و از اهل ایمان به حساب نخواهد آمد، بعد فرمود: خداوند با فضل خود نیکوکاران را وارد بهشت
میکند. 10 - ابو الیسع گوید: به حضرت صادق علیه السّلام عرض کردم مرا از پایههاي اساسی اسلام مطلع کنید، آن پایههائی که
باید همه آنها را بشناسند و اگر نشناختند دینشان نقصان پیدا میکند و عملشان مورد قبول واقع نمیشود، ولی هر کس به آنها
معرفت حاصل کرد اعمالش درست و پذیرفته خواهد شد و امور دینش اصلاح خواهد گردید. امام علیه السّلام فرمود: پایههاي
اسلام عبارتند از شهادت به وحدانیت خداوند متعال و ایمان به رسالت محمد علیه السّلام و اقرار به آن چه از طرف خدا نازل شده،
و پرداختن زکاة از اموال و ولایت که خداوند به آن امر کرده و آن ولایت آل محمد علیهم السّلام میباشد. راوي گوید: گفتم آیا
علامتی دارد که هر کس آن را دارا بود شناخته شود، فرمود: آري خداوند متعال میفرماید: اي کسانی که ایمان آوردهاید از خدا و
رسول و اولو الامر اطاعت کنید و رسول خدا صلّی اللَّه علیه و اله فرمود: هر کس بمیرد و امام زمانش را نشناسد در جاهلیت مرده
است. رسول اکرم و علی علیهما السّلام بودند ولی گروهی دنبال معاویه رفتند، بعد از آن حسنین علیهما السّلام بودند ولی جماعت
طرف یزید رفتند، بعد از این امام سکوت کردند، و سپس فرمودند باز بگویم، حکم اعور گفت: آري بفرمائید قربانت گردم. ایمان
و کفر، ج 1، ص: 363 امام علیه السّلام فرمود: بعد از آن علی بن الحسین آمد، و بعد ابو جعفر محمد بن علی آمد، و شیعیان قبل از
ابو جعفر مناسک حج و حلال و حرام خود را نمیدانستند، و این ابو جعفر بود که مسائل حج را براي شیعیان روشن کرد و حلال و
حرام را جهت آنها بیان فرمود. مردم تا آن زمان محتاج دیگران بودند و براي مسائل دینی خود بجاي دیگر میرفتند ولی اکنون به
ابو جعفر احتیاج دارند، و این مطلب همین طور خواهد بود، و زمین هیچ گاه خالی از امام نخواهد بود و هر کس بمیرد و امامش را
نشناسد در نادانی مرده است، و تا هنگام مرگ شما به امام نیاز دارید. 11 - سکونی از حضرت صادق علیه السّلام روایت میکند که
امیر المؤمنین سلام اللَّه علیه فرمود: ایمان داراي چهار رکن است توکل بر خداوند و واگذاري امور به او و رضایت به آن چه
خداوند خواسته و تسلیم کارها به او. 12 - عبد العظیم بن عبد اللَّه حسنی از حضرت جواد و او از پدرانش علیهم السّلام روایت
میکند که امیر المؤمنین علیه السّلام فرمود: رسول خدا صلّی اللَّه علیه و اله فرمودند: خداوند اسلام را آفرید و براي او فضاء و
عرصهاي قرار داد، و همچنین نوري و حصنی و باروئی براي او مقرر کرد، عرصه آن قرآن و نورش حکمت و حصنش کارهاي
صفحه 172 از 295
نیک میباشند ولی انصار و یاريکنندگان آن من و اهل بیت و شیعیان ما هستند، اینک اهل بیت و شیعیان و یاران آنها را دوست
بدارید. هنگامی که مرا در شب معراج به آسمانها میبردند جبرئیل مرا به اهل آسمانها معرفی کرد، از آن هنگام خداوند محبت من
و خاندانم و شیعیان آنها را در دل فرشتگان گذاشت و آن محبت در نزد آنها بعنوان ودیعه تا روز قیامت خواهد بود. بعد از این مرا
بطرف زمین آورد و مرا به آنها هم شناسانید، و خداوند محبت من و اهل بیت و شیعیان آنها را در دل مؤمنان امتم گذاشت، مؤمنان
امت من ودایع مرا در میان خود تا روز قیامت حفظ و حراست خواهند کرد. اکنون آگاه باشید اگر مردي از امت من همه عمرش را
در دنیا به عبادت و پرستش خداوند بگذراند، و بعد از جهان برود و روز قیامت در حالی حاضر شود ص: 364
که با اهل بیت من و شیعیان آنها عناد و بغض داشته باشد خداوند دل او را از نفاق پاك نخواهد کرد. 13 - علی علیه السّلام در یکی
از خطبههاي خود فرمود: اسلام دین خدا میباشد که آن را براي خود برگزید و به خویشتن اختصاص داد و اساس و پایههاي آن را
مخصوص خود گردانید، و او را به بهترین مخلوقات خود عطا کرد تا آن را در جهان تبلیغ کند و به مردم برساند. خداوند متعال
چون به اسلام علاقه داشت پایه و اساس آن را بطوري که دوست داشت استوار کرد، ادیان را با عزت اسلام از اعتبار انداخت و
ملتها را با سر بلندي اسلام از مقامی که داشتند پائین آورد، و دشمنان خود را با بزرگداشت اسلام خوار ساخت و آنان را رسوا
نمود. پایههاي گمراهی و ضلالت را بوسیله اسلام درهم کوبید و پایههاي آن را فرو ریخت، و تشنگان را از حوضهاي آن سیراب
کرد و حوض را به وسیله افرادي که به او نزدیک بودند پر نمود، بعد از آن اسلام را طوري پایه گذاشت که هرگز رشتههاي آن
سست نمیکردند و از هم قطع نمیشوند. اسلام بسیار محکم و استوار است حلقههایش از هم باز نمیشود و اساس آن واژگون
نمیگردد و پایههاي آن از هم گسسته نمیشوند، ریشه درخت آن قطع نخواهد شد، و مدتش پایان نخواهد گرفت احکام آن کهنه
نمیگردند و فروعات آن از هم بریده نمیشوند. راههاي اسلام تنگ نیستند و سنگ و صخره در آن وجود ندارد، راهی است وسیع
و نرم و ملایم که رهبران به سهولت در آن حرکت میکنند، اسلام صاف و روشن است سیاهی و تیرگی در آن دیده نمیشود و در
قامت آن کجی و انحناء نیست و مستقیم میباشد. قامتش راست و بر همگان واضح است، راهش پیچ و خم ندارد و مشکلات و
خستگی در آن نیست، نورش هرگز خاموش نمیشود، شیرینی او هرگز بتلخی نمیگراید، پایههاي آن در حق فرو رفته و استوار
شده است و اساس آن محکم و ص: 365 مقاوم میباشد. از چشمههاي اسلام آب فراوانی جاري است، و
چراغهاي نورانی و پر فروغ هستند، و اسلام مانند مشعل درخشانی است که راه روان از آن نور میگیرند و در روشنائی آن حرکت
میکنند و در کوهها و درهها از آن راه پیدا مینمایند و به منزل مقصود میرسند. اسلام آب گاهی است که تشنگان از آن سیراب
میگردند، خداوند رضایت خود را در پیروي از آن دین قرار داده و پایههاي اساسی و قله بلند طاعت خود را در آن گذاشته است،
اسلام در نزد خداوند اساسش استوار و کاخش رفیع و بلند میباشد. اسلام داراي برهانی روشن است که همه آن را مشاهده
میکنند و شعلههاي فروزان آن همه جا پرتو افکنده است حکومت اسلام بر همه غالب است، نورش بر همه اشراف دارد، کسی
قدرت ندارد آن را عاجز و ناتوان کند، اینک به وسیله اسلام خود را شرف دهید و از آن پیروي نمائید و حقش را اداء کنید و
احترامش را مراعات نمائید. 14 - امیر المؤمنین علیه السّلام فرمود: ستایش مخصوص خداوندي است، که اسلام را آشکار کرد و
راههاي آن را براي مردم آسان نمود، و ارکان و پایههاي آن را عزت داد و آن را بر مخالفان پیروز گردانید، و آن را محل امنی
براي علاقمندان ساخت. اسلام را براي کسانی که وارد آن شدند محل آرام و سالمی ساخت، و براي کسانی که بخواهد سخن
بگویند برهان و حجت قرار داد، و براي آنهائی که بخواهند با دشمن مخاصمه کنند شاهد و گواه میباشد، اسلام نوري است که به
وسیله آن میتوان تاریکیها را از هم شکافت و به حقیقت رسید. اسلام براي کسانی که بخواهند عقل خود را بکار گیرند درك
آنها را زیاد میکند، و براي متفکران و اندیشمندان موجب زیادي شعور و درك میباشد، اسلام راهنمائی است براي کسانی که
بخواهند از حقائق و علوم آگاهی پیدا کنند، و ص: 366 براي آنهائی که تصمیم دارند بینائی میآورد. اسلام
صفحه 173 از 295
براي عبرتگیرندگان موعظه میباشد، و براي راست گویان راه نجات است، و براي آنها که اهل توکل هستند مورد اعتماد هست و
آنهائی که بخواهند امور خود را به خداوند واگذارند موجب آسایش و اطمینان میباشد. اسلام بهشتی است براي صابران، راهش
روشن و صاف و بدون پیچ و خم میباشد، علامتهاي راهنمائی را همه مشاهده میکنند و کم نمیگردند زیرا راهها روشن و
مستقیم است، چراغها در آن روشن هستند و مردم را هدایت میکنند. مسابقه دهندگان اسلام همه بزرگوار و شریف هستند، زیرا
هدف و غایت عمل آنها بسیار بلند میباشد، آنها اسب سواران و مسابقه دهندگانی هستند که براي رسیدن به حق و حقیقت با هم
مسابقه میدهند و اسب میتازند. آنها براي رسیدن به راه هدایت و رستگاري و اعمال نورانی و شایسته به این گونه مسابقات دست
میزنند، پایان مسابقه آنها مرگ میباشد، دنیاي جاي مسابقه و اسب دوانی آنها بوده و در آن جا با هم نبرد میکنند و براي رسیدن
به مقصود مبارزه مینمایند، پایان کار مسابقه آنها قیامت و بهشت میباشد. علی علیه السّلام در باره ایمان فرمود: ایمان داراي چهار
پایه است صبر، یقین، عدل و جهاد صبر هم چهار شعبه دارد، شوق، ترس، زهد و مراقبت هر کس شوق بهشت داشته باشد از هوسها
و شهوات دست باز میدارد، و هر کس از آتش دوزخ بترسد از محرمات دوري میکند، هر کس زهد اختیار کند مصیبتها را
خوار میداند، و هر کس مراقب مرگ باشد در کارهاي نیک شتاب میکند. یقین هم چهار شعبه دارد: هوش، بصیرت، حکمت،
پند و عبرت، از روش گذشتگان، هر کس بینائی برایش حاصل شد از حکمت استفاده میکند، و هر کس حکمت را شناخت،
موارد اعتبار را میشناسد، و هر کس موارد عبرت را شناخت مانند گذشتگان خواهد بود و از آنها پند خواهند گرفت. عدل هم
چهار شعبه دارد، فهم و درك عمیق، دانش وسیع بینائی در حکمت، و رسوخ در علم، هر کس نیروي فهمش زیاد شد در علم
رسوخ پیدا ص: 367 میکند، و هر کس در علم به کمال رسید از احکام شریعت استفاده مینماید، و هر کس
بردبار باشد در کارهایش افراط نمیکند و در میان مردم به خوشی زندگی خواهد کرد. جهاد هم چهار شعبه دارد، امر به معروف و
نهی از منکر، و صداقت در هنگام جنگ و جهاد، و دوري از فساق، هر کس امر به معروف کند پشت مسلمانان را محکم میکند و
هر کس نهی از منکر نماید منافقان را رسوا میکند و پوزه آنها را به خاك میمالد، هر کس در جنگ صبر کند حکم خدا در باره
او جاري میگردد، و هر کس از فاسقان دوري کند و براي خداوند غضب کند خداوند روز قیامت وي را خوشنود میگرداند. کفر
هم داراي چهار شعبه میباشد، تعمق، تنازع، چرکی دل، و شقاق، هر کس زیاد پیگیر باشد به حق سر فرود نمیآورد، هر کس در
کارهاي جاهلانه نزاع کند حق را مشاهده نخواهد کرد، هر کس دلش سیاه شد نیکی در نزد او زشت و زشتی در نظرش نیک جلوه
میکند و در مستی و گمراهی گرفتار میشود، و هر کس اهل شقاق و مجادله باشد راهها بر او سخت میشود و راه بیرون شدن را
پیدا نمیکند. شک هم بر چهار قسم است: جدال، ترس، تردید، و تسلیم شدن، هر کس اهل مراء و جدال باشد شبها را به صبح
نمیرساند، و هر کس از آینده ترس داشته باشد به عقب برمیگردد، و هر کس مردد باشد زیر پاهاي شیاطین فرو میرود، و هر
کس تسلیم حوادث دنیا گردد در همان دنیا هلاك خواهد شد. 15 - اصبغ بن نباته گوید: ما گروهی در منزل امیر المؤمنین علیه
السّلام بودیم، در این هنگام امیر المؤمنین سلام اللَّه علیه دستور دادند این مطلب را از روي نوشتهاي براي ما خواندند: خداوند متعال
اسلام را تشریح فرمود، و راههاي آن را براي طالبان و واردشدگان در آن شریعت آسان گردانید، خداوند ارکان آن دین را عزت
، بخشید و آن را پناهگاه قرار داد. دین اسلام براي کسانی که بخواهند وارد آن دین شوند محل سالمی قرار داده ایمان و کفر، ج 1
ص: 368 است، و هر کس بخواهد هدایت شود آن را جاي هدایت کرده است، و هر کس بخواهد خود را زینت بخشد بوسیله این
دین میتواند خود را زینت دهد و هر کس اسلام را قبول کند عذري نخواهد داشت. شریعت مقدس اسلام ریسمانی است که باید
به آن چنگ زد و به آن آویخت، اسلام برهانی است که بوسیله آن میتوان سخن گفت، و نوري است که به سبب آن میتوان
روشنائی گرفت، و شاهدي است که به وسیله آن میتوان با خصم احتجاج کرد. اسلام دینی است که بوسیله آن میتوان مخالفان را
از میدان بحث بیرون کرد، و دانشی است که میتوان آن را حفظ نمود، و حدیثی است که میتوان آن را روایت کرد، و حکمی
صفحه 174 از 295
است براي آنهائی که میخواهند در امور قضاء داوري کنند، و حلمی است که بوسیله آن میتوان تجربهها اندوخت. اسلام دینی
است که بوسیله آن میتوان تفکر و تدبر کرد و فهم و شعور پیدا نمود، و یقین بدست آورد، و اسلام شریعتی است که در
تصمیمات به انسان بینائی میدهد، و راه درك حقائق را براي آدمیان باز میکند، و براي کسانی که بخواهند پند گیرند مواعظ و
اعتبار میآورد. هر کس بخواهد راست بگوید اسلام او را نجات میدهد و هر کس بخواهد کاري را اصلاح کند به او تدبیر و
دوراندیشی میدهد و هر کس بخواهد خود را نزدیک کند او را میآراید، و براي متوکلان اسلام مورد اعتماد میباشد، و هر کس
بخواهد کار خود را به خدا واگذارد اسلام او را نجات میدهد. اسلام وسیله مسابقه است براي کسانی که بخواهند به نحو احسن از
مسابقه بهره برداري کنند، و آنها که بخواهند در کارهاي خیر شتاب داشته باشید اسلام به آنها کمک میکند، اسلام براي صابران
بهشت میباشد و براي پرهیزگاران پوشش خواهد بود و اسلام پشتیبان رستگاران است. اسلام براي کسانی که بخواهند در آرامش
، بسر برند جاي امنی هست، و در آن جا از هر گزندي سلامت خواهند بود، و براي راستگویان جاي امید و براي ایمان و کفر، ج 1
ص: 369 توانگران محل قناعت میباشد، اسلام حق است و راه هدایت در آن قرار دارد، مجد و عظمت از نشانههاي او میباشد و
صفات نیک در آنجا هست. اسلام راهش روشن و اعلامش درخشنده و چراغش فروزان میباشد، اسلام هدفی بلند دارد و در
مسابقات و میدانهاي اسب دوانی بیش از همه بطرف مقصود میشتابد، و به هدف نهائی که سعادت باشد میرسد، اسلام از
ستمگران انتقام میگیرد و وسائل کافی وعده براي جهاد دارد، و داراي سواران شریف و بزرگوار میباشد. راه اسلام همان ایمان
است، و کارهاي نیک روشنائی دهنده راه اسلام میباشند، فهم و شعور و درك چراغهاي آن هستند که بوسیله آنها راه پیدا
میکنند، دنیا محل مسابقه مسلمان است و مرگ هدف او میباشد و قیامت آخرین سیر او هست. مؤمن براي رسیدن به بهشت
مسابقه میدهد و از آتش دوزخ دوري میکند، تقوي و پرهیزگاري اسحله او میباشد و نیکوکاران سواران او هستند، بوسیله ایمان
میتوان بکارهاي نیک رسید، و با کارهاي نیک میتوان فقه را آباد کرد، و به وسیله فقه میتوان از مرگ ترسید. مرگ آدمی پایان
زندگی در دنیا میباشد، و در دنیا باید گذشتن از روز قیامت را فراهم کرد و از عذاب آن خود را آسوده کرد، در روز قیامت
بهشت را آرایش میدهند، و با زینتها میآرایند در آن روز بهشت براي دوزخیان موجب حسرت و ندامت میگردد، و آتش
سبب عبرت پرهیزگاران میگردد و تقوي و پرهیزگاري از سنخ ایمان میباشد. 16 - امیر المؤمنین علیه السّلام در یکی از خطبههاي
خود فرمود: خداوند متعال شما را به اسلام اختصاص داد و آن را براي شما برگزید، اسلام براي شما سلامتی میآورد و همه
کرامتها را در یک جا جمع کرده است خداوند متعال راه آن را برگزیده و حجتهاي آن را روشن کرده است. پروردگار
حجتهاي ظاهري و باطنی اسلام را بیان کرد، غرائب و نوا در آن ص: 370 هرگز از بین نمیرود و شگفتیهاي
آن پایان نمیآید، اسلام بهاري است که در آن همه گونه گیاهها و شکوفهها میرویند و چهارپایان از آن گیاهان استفاده میکنند،
اسلام چراغ فروزانی است که تاریکیها را از هم میشکافد. نیکیها جز به کلید اسلام گشوده نمیشوند، و تاریکیها جز به چراغ آن
بر طرف نمیکردند، خداوند متعال آن را از هر گزندي حفظ کرده و کسی جرأت ندارد در آن محدوده درآید، و از آن سرزمین
استفاده کند، هر کس طالب شفا باشد از اسلام شفا پیدا میکند و خواستههاي خود را از آن میگیرد و به دیگري نیاز پیدا نمیکند.
-17 ابو حمزه ثمالی گوید: امام باقر علیه السّلام فرمود: اسلام بر پنج پایه استوار شده است، برپا داشتن نماز، دادن زکاة، حج خانه،
روزه ماه رمضان و ولایت ما اهل بیت، در آن چهار تا رخصت و شرط گذاشته ولی در ولایت رخصت نگذاشته است. اگر کسی
مالی نداشته باشد براي او زکاتی نخواهد بود، هر کس استطاعت مالی نداشته باشد و یا بیمار گردد حج بر او واجب نیست، نماز را
میتواند نشسته اداء کند و یا ماه رمضان به خاطر بیماري و مسافرت افطار نماید ولی ولایت در هیچ حالی از وي ساقط نمیگردد.
-18 مفضل گوید: امام صادق علیه السّلام فرمود: اسلام روي پنج ستون استوار میباشد، نماز، روزه، زکاة حج و ولایت امیر مؤمنان
و فرزندانش صلوات اللَّه علیهم. 19 - ابن ظبیان گوید: امام جعفر صادق علیه السّلام فرمود: شریعت محمدیه، خواندن نماز، دادن
صفحه 175 از 295
زکاة، روزه ماه رمضان، حج خانه و اطاعت از امام و اداء حقوق مؤمن میباشد، هر کس حق مؤمن را حبس کند خداوند روز قیامت
پانصد سال او را روي پایش نگه میدارد تا عرق از وي جاري گردد، بعد از طرف خداوند منادي فریاد میکند این همان ظالم و
ستمگري میباشد که در دنیا حق خدا را نگهداشت و به او نداد، امام علیه السّلام فرمود: او را مدت چهل سال نگه میدارند و مرتبا
20 - فضیل بن یسار گوید: امام وي را سرزنش مینمایند و بعد دستور میدهند او را وارد جهنم کنند. ص: 371
باقر علیه السّلام فرمود: هر کس ده کار را انجام دهد در حالی که مستحق بهشت باشد در محضر خداوند حاضر میگردد، گواهی
به وحدانیت خداوند، شهادت به رسالت حضرت محمد صلّی اللَّه علیه و اله، اقرار به آنچه از طرف خداوند نازل شده است، خواندن
نماز، اداء زکاة، روزه ماه رمضان، حج خانه، ولایت دوستان خدا، بیزاري از دشمنان خدا و دوري کردن از مستکننده. 21 - زرارة
گوید: حضرت باقر علیه السّلام فرمود: رسول خدا صلّی اللَّه علیه و اله فرمودند: اسلام ده بخش است، شهادت بر وحدانیت خداوند
که آن پایه و اساس است، نماز که آن واجب است، و روزه که آن سپر است، و زکاة که آن پاكکننده است و حج که آن شریعت
است. جهاد که در آن عزم است، امر به معروف که در آن وفاء میباشد نهی از منکر که آن راه است جماعت که در آن الفت و
مهربانی هست، و خود را نگه داشتن که در آن اطاعت میباشد. 22 - ابو امامه گوید: حضرت رسول صلّی اللَّه علیه و اله فرمود:
شش صفت هست که هر کس به یکی از آنها عمل کند آن عمل روز قیامت از وي شفاعت میکند تا آنگاه که وارد بهشت گردد،
آن عمل میگوید: بار خدا او در دنیا مرا مورد عمل قرار میداد، و آنها عبارتند از نماز، زکاة، حج، روزه، اداء امانت، وصله ارحام.
-23 جابر بن یزید از امام باقر و او از پدرانش علیهم السّلام روایت میکند هنگامی که رسول خدا صلّی اللَّه علیه و اله پس از
مناسک حج از حجۀ الوداع برمیگشت در حالی که بر مرکبش سوار بود فرمود: کسی وارد بهشت نمیگردد مگر اینکه مسلمان
باشد. در این هنگام ابو ذر غفاري رحمۀ اللَّه علیه برخاست و گفت: یا رسول اللَّه اسلام چیست، رسول اکرم فرمود: اسلام مانند
شخصی عریان است، لباس او تقوي و زینتش حیاء و عفت، تکیهگاه او پرهیزگاري و ورع، کمال او دین، و میوه آن عمل میباشد،
هر چیزي پایهاي دارد و پایه اسلام محبت ما اهل بیت است. 24 - مجاشعی گوید: حضرت رضا علیه السّلام از پدرانش روایت
میکند که علی علیه السّلام فرمودند: از رسول خدا صلّی اللَّه علیه و اله شنیدم فرمود: اسلام بر پنج خصلت بنا شده است، ایمان و
کفر، ج 1، ص: 372 شهادتین و دو قرینه آن، گفته شد یا رسول اللَّه شهادتین را شناختیم ولی قرینه آن را نشناختیم. رسول خدا
فرمود: آن روزه و نماز و زکاة هستند، که یکی از آنها بدون دیگري پذیرفته نمیشود، و روزه و حج خانه خدا که هر کس توانائی
دارد باید آنها را انجام دهد، و همه اینها با ولایت ختم میگردد که خداوند در این مورد فرموده: الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ
أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِ یتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً. 25 - انس بن مالک گوید: رسول خدا صلّی اللَّه علیه و اله فرمود: جبرئیل نزد من
آمد و گفت: اي احمد اسلام ده بخش است، و زیان میکند کسی که یک سهم از آن را هم نداشته باشد، اول آنها گواهی بر
وحدانیت خداوند میباشد که کلمه حساب میشود. دوم نماز است که موجب پاکی میگردد، سوم زکاة است که فطرت آدمی بر
آن سرشته است، چهارم روزه است که مانند سپر آدمی را حفظ میکند، پنجم حج است که شریعت به آن بستگی دارد، ششم جهاد
است که در آن عزت دین میباشد، هفتم امر به معروف که آن وفاء به عهد است. هشتم نهی از منکر که آن راه روشن است، نهم
اجتماعات که آن موجب الفت و محبت میباشد و دهم اطاعت که آن موجب عصمت است، بعد از این رسول خدا فرمودند دوست
من جبرئیل گفت: مثل این دین مانند درخت ثابتی است که اصل آن ایمان میباشد. نماز به منزلت ریشههاي آن درخت است، و
زکاة آن درخت را میرویاند و آب میدهد، و روزه شاخههاي آن میباشد، حسن خلق مانند برگهاي آن است، دوري از گناهان
میوه آن میباشد، هیچ درختی به کمال نمیرسد مگر به دادن میوه و ایمان هم به کمال نخواهد رسید مگر اینکه مؤمن از همه
محرمات دست باز دارد. 26 - کمیل بن زیاد گوید: از امیر المؤمنین علیه السّلام پرسیدم اسلام بر چه پایهاي قرار دارد امام علیه
السّلام فرمود: اسلام بر هفت پایه قرار گرفته است، اول آنها عقل است ص: 373 که بناي صبر بر آن میباشد دوم
صفحه 176 از 295
نگه داشتن عرض و صداقت در گفتار است. سوم تلاوت قرآن با تفکر و تدبر، چهارم محبت و بغض براي خدا، پنجم حق آل محمد
علیهم السّلام و شناختن ولایت آنها ششم حق برادران و حمایت از آنها، هفتم با حسن اخلاق با مردم رفتار کردن است. گوید:
گفتم: یا امیر المؤمنین بندهاي مرتکب گناه میگردد و بعد استغفار میکند، حدود استغفار چیست فرمود: اي فرزند زیاد حد آن
توبه میباشد، گفتم همین بس فرمود: نه این تنها کفایت نمیکند گفتم موضوع چگونه میباشد. فرمودند: هر گاه بندهاي مرتکب
گناهی شود با حرکت دادن استغفار میکند، عرض کردم حرکت دادن چیست فرمود: یعنی با حرکت دادن زبان، لب به استغفار
میگشاید و کلماتی را بر زبان جاري میکند ولی باید دنبال حقیقت هم باشد. گوید: عرض کردم حقیقت چیست فرمود: همان
کلمات را باید قلب هم گواهی کند و تصمیم بگیرد که بار دیگر گرد آن گناه نرود، کمیل گوید: هر گاه چنین کردم پس از
مستغفرین خواهم بود، فرمود: خیر کمیل پرسید پس چه باید کرد. علی علیه السّلام فرمود: تو هنوز به اصل استغفار نرسیدهاي، کمیل
پرسید اصل استغفار کدام است فرمود: برگشتن بطرف توبه از گناهی که در باره آن استغفار کرده است، و این نخستین درجه
عابدان میباشد، ترك گناه و استغفار بر شش گونه است که باید بر آن شروط عمل شود. اول پشیمانی از گناهی که انجام داده،
دوم تصمیم بگیرد که دیگر مرتکب آن گناه نشود، سوم اگر گناه مربوط به حقوق برادران ایمانی است باید آنها را از خود راضی
سازد، چهارم همه حقوق واجبه خداوند را انجام دهد. پنجم گوشتی که در هنگام معصیت در بدن او پیدا شده باید در اثر عبادت از
بین برود و گوشت تازه در بدنش بروید، و آن گوشتهاي حرام آب گردد، ششم، باید ناراحتیهائی که از طاعت خداوند برایش
27 - امیر المؤمنین علیه السّلام پیش میآید تحمل کند تا لذتهاي معصیت را از بدنش بیرون کند. ص: 374
فرمود: خداوند مخلوقات را آفرید و براي خود هر چه میخواست برگزید و از میان آنها آنچه را که مورد علاقهاش بود انتخاب
کرد، و یکی از چیزهاي مورد علاقه خداوند ایمان بود که آن را براي خود اختیار فرمود و از اسم خود مشتق کرد. بعد از آن ایمان
را به محبوبترین مخلوقات خود عطا کرد، بعد حدود ایمان را بیان نمود و راههاي آن را براي کسانی که بخواهند وارد آن شوند
روشن فرمود: ارکان و پایههاي ایمان را عزت بخشید و آن را از هر جهت استوار ساخت. خداوند متعال ایمان را وسیله عزت
دوستان خود کرد، و براي کسانی که وارد آن میشوند خانه امن قرار داد، و براي هر کس که بخواهد ایمان را رهبر آن فرمود، و
آن را وسیله زینت دوستان خود کرد، و به عنوان دین و عقیده به آنها بخشید. ایمان نگه دارنده کسانی است که به آن چنگ بزنند،
و ریسمانی است براي آنهائی که به آن دست آویزند و برهانی است براي کسانی که به آن سخن گویند، و شرف است براي آنهائی
که او را بشناسند و حکمت است براي کسی که با آن استدلال کند. ایمان نوري است براي آنها که بخواهند از آن روشنائی
بگیرند، و حجتی است براي کسی که بخواهد با خصم مبارزه کند، رستگار میگردد کسی که با آن احتجاج کند، علم است براي
شخصی که بخواهد آن را فرا گیرد، و حدیث است براي کسی که بخواهد روایت کند. ایمان حکم است براي کسی که بخواهد
داوري کند، و بردباري است براي کسی که بخواهد صحبت نماید عقل است براي کسی که بخواهد اندیشه کند، و فهم است براي
آن کس که بخواهد فکر نماید، یقین است براي آن کس که بخواهد عقل خود را بکار گیرد. ایمان براي افرادي که بخواهند
تصمیم بگیرند بصیرت میدهد، و براي آینده نگري راهنمائی میکند براي پندگیرندگان عبرت میباشد، و براي مؤمنان راه نجات
است، و براي مردان شایسته محبت خدا را جلب میکند و براي مراقبه ص: 375 موجب زینت است. ایمان براي
کسانی که اهل توکل هستند اعتماد میآورد، و براي کسانی که کارهاي خود را به خدا وامیگذارند راحتی میآورد، براي کسانی
که بخواهند کار نیک انجام دهند پیش دستی میکند براي آنهائی که در کار خیر شتاب کنند آن هم شتاب میکند. ایمان براي
آنهائی که بخواهند صبر کنند از آنها نگهداري مینماید و براي پرهیزگاران لباس است، و هر کس اراده کند رستگار گردد او را
پاك و پاکیزه میسازد، و هر کس بخواهد راه تسلیم را در پیش گیرد او را آرامش میدهد و به راستگویان جان میدمد. ایمان پایه
حق میباشد و اساس حق راه هدایت است، نیکیها همه از صفات حق میباشند و مجد و عظمت از آثار اوست، ایمان روشنترین
صفحه 177 از 295
راه و فروزان و درخشنده است، چراغیست پر فروغ که نورش همه جا میتابد. ایمان در یک جایگاه بلند قرار دارد که باید مسابقه
دهندگان براي رسیدن به آن با هم مسابقه دهند و از یک دیگر پیشی گیرند تا به قله رفیع ایمان برسند، در این جا سواران عالی
مقامی که داراي ساز و برگ ایمان و شرف باشند به مقصد میرسند. از علائم ایمان کارهاي شایسته انجام دادن است، و چراغ
نورانی آن عفت میباشد او همواره نظرش به مرگ میباشد، دنیا براي مؤمن میدان مسابقه است و مسابقه دهندگان همه در قیامت
جمع میشوند و پاداش مسابقه هم بهشت میباشد، و عقاب هم جهنم خواهد بود ساز و برگ ایمان تقوي و نیکوکاران مردان
جنگی او هستند. بوسیله ایمان میتوان به کارهاي شایسته راه پیدا کرد، و با کارهاي نیک فقه را میتوان آباد ساخت، و بوسیله فقه
باید از مرگ ترسید، و با مرگ دنیا پایان میگیرد، و در دنیا باید از آخرت ترسید و زاد و توشه براي آن فراهم آورد. در قیامت
بهشت را زینت میدهند، و بهشت براي اهل دوزخ موجب حسرت ص: 376 و ندامت است آتش براي
پرهیزگاران موعظه و محل عبرت میباشد، تقوي با احسان از یک اصل هستند، تقوي هدفی است که آدمی براي رسیدن به آن
هلاك نمیشود. کسی که راه پرهیزگاري را در پیش گیرد و تقوي پیشه کند پشیمان نمیگردد، زیرا با تقوي آدمی رستگار
میگردد، و با معصیت و نافرمانی انسان زیان میکند، اینک باید صاحبان عقل و خرد دست از معصیت بردارند، و اهل عبادت و
تقوي متذکر کارهاي خوب بشوند. ایمان بر چهار پایه استوار است، صبر، یقین، عدل، و جهاد، صبر هم چهار شعبه دارد، اشتیاق،
ترس، زهد، و مراقبت، هر کس مشتاق بهشت باشد از شهوتها دست باز میدارد و هر کس از آتش بترسد از محرمات دست
میکشید، و هر کس زهد پیشه کند مصیبتها در نظرش کوچک میگردند، و هر کس مراقب مرگ باشد به کارهاي نیک شتاب
میکند. یقین هم چهار شعبه دارد، باهوش و بینا باشد، حقائق را دریابد، اهل موعظه و عبرت باشد، و از گذشتهها و سرنوشت آنها
اطلاع حاصل کند، هر کس باهوش باشد حقائق را در مییابد و هر کس حقائق را دریافت موارد عبرت را میشناسد و هر کس
عبرت را شناخت، حالات گذشته را در مییابد و هر کس حالات گذشتگان را داشت مانند این است که با آنها زندگی میکند.
عدل هم داراي چهار شعبه است، درك عمیق، فرو رفتن در علم، نظر روشن در احکام و حلم و بردباري، هر کس درکش عمیق بود
علوم را تفسیر و روشن میکند و حقائق را در مییابد، و هر کس حکم را شناخت گمراه نمیگردد، و هر کس بردبار بود در حکم
خود افراط نمیکند، و در میان جامعه با اعتبار و خوشی زندگی خواهد کرد. جهاد هم داراي چهار شعبه میباشد، امر به معروف،
نهی از منکر، و راستگوئی در میدان جنگ، و دوري کردن از بدکاران، هر کس امر به معروف کند پشت مؤمنان را محکم
میگرداند، و هر کس نهی از منکر نماید دماغ کافران را به ص: 377 خاك میمالد، و هر کس در میدان جنگ
مقاومت کند وظیفه خود را انجام داده است، هر کس از فاسقان دوري کند و غضب او براي خدا باشد خداوند براي او غضب
میکند، اینها بودند پایههاي ایمان و شعب آن. کفر هم بر چهار اساس استوار میباشد، فسق، غلو، شک و شبهه، و فسق هم داراي
چهار شعبه میباشد، جفا، کوري، غفلت، و سرکشی و عناد، هر کس اهل جفا باشد مؤمن را حقیر میداند و با فقهاء دشمن میشود
و اصرار بر گناه و نقض عهد دارد، و هر کس کور باشد یاد خدا را نمیکند خلقش بد میگردد و شیطان بر او مسلط میشود. هر
کس غفلت پیشه کند با پشت بر زمین سقوط میکند، گمراهی خودش را رستگاري میداند و زشتیهایش را نیک میپندارد، و
فریب آرزوهاي خود را میخورد، ولی بعد از اینکه کارها گذشت حسرت میخورد و پردههاي غفلت از دیدگانش برداشته
میگردد، و چیزهائی از خدا برایش روشن میشود که هرگز تصور آن را نمیکرد. هر کس از امر و فرمان خداوند سرباز زند و
سرکشی نماید خداوند بر او قدرت دارد و او را منکوب میکند، و با قهر و غلبه خود او را خوار میگرداند، و با عظمت و جلال
خود او را کوچک مینماید، همان گونه که او نسبت به خداوند عناد ورزید و افراط کرد و از گذشت خداوند مغرور شد. غلو هم
چهار شعبه دارد، کنجکاوي، منازعه، چرکینی دل، دشمنی و مخالفت، هر کس در هر کاري کنجکاوي کند به حق نخواهد رسید و
هر چه در کارها بیشتر غور کند زیادتر گرفتار میگردد، او از هر فتنهاي که خود را خلاص میکند در فتنهاي دیگر گرفتار میشود،
صفحه 178 از 295
و در گودالی دیگر سقوط میکند. هر کس اهل منازعه و مخاصمه باشد و با همه سر جنگ داشته باشد، رشته ارتباطش با مردم قطع
میشود، و همواره باید با مردم در نزاع باشد، و هر کس دل چرکین و بدبین شد از کارهاي خوب بدش میآید، و دنبال کارهاي بد
میرود، و در ضلالت گرفتار میشود. ص: 378 هر کس اهل جدال باشد و سخن کسی را قبول نکند راه بر او
مشکل میشود و راه درست را نمیتواند پیدا کند، و در کارها به بنبست میرسد، و نمیتواند از آن خارج گردد، سزاوار است که
افراد غیر مؤمن را از خود دور کند و از آنها متابعت ننماید. شک هم بر چهار قسم است، مراء و جدال، ترس و وحشت، تردید، و
تسلیم شدن، در قرآن مجید فرموده: به کدام یک از نعمتهاي خداوند شما شک دارید، هر کس از آینده بترسد به عقب بر
میگردد، و هر کس در کارها تردید داشته باشد گذشتگان از او پیشی میگیرند و آیندگان هم به او میرسند و پاهاي شیاطین او
را خورد خواهند کرد. هر کس هم تسلیم حوادث دنیا شود و در فکر آخرت خود نباشد، در دنیا و آخرت هلاك خواهد شد،
کسانی در دنیا و آخرت نجات پیدا میکنند که اهل یقین و تصمیم باشند و در برابر حوادث و پیش آمدها مقاومت کنند و پایداري
نمایند. شبهه هم بر چهار شعبه میباشد، آرایش و زینتها که آدمی را به شگفت آورند، و آمال و آرزو و در آوردن نفس، و
کجیها را درست پنداشتن، و آمیختن حق بر باطل دنبال ظاهر رفتن و گول خوردن به آرایش ظاهري آدمی را از درك حقیقت
دور میکند. کسی که نفس خود را گرفتار آرزوها کند در شهوتها فرو میرود، و کج اندیشی آدمی را از واقعیت دور میسازد،
آمیختن حق با باطل هم تاریکیهائی هستند که روي هم قرار گرفتهاند، اینها بودند شعب کفر و پایههاي آن. نفاق هم چهار پایه
دارد، هواي نفس، سبک داشتن و خوار شمردن، خودخواهی، و طمع، هوي نفس چهار شعبه دارد، تجاوز، عداوت، شهوت و
معصیت، هر کس تجاوز کند گرفتاریهایش زیاد میگردد، مردم از او دوري میکنند و او را یاري نخواهند کرد. هر کس دشمنی با
مردم نماید از آنان ایمن نخواهد بود و دلش هم سالم نخواهد ماند، و هر کس خود را از شهوات باز ندارد در حسرتها فرو خواهد
رفت، ص: 379 و در آن غرق خواهد شد، و هر کس خود را به عصیان آلوده کند از روي عمد و بدون عذر و
برهان خود را در ضلالت و گمراهی افکنده است. اما سبک شمردن دیگران و ناچیز جلوه دادن آنها از چهار چیز ناشی میشود،
هیبت، گول خوردن، کارها را به تاخیر انداختن، و آرزوها، اگر کسی خود را در انظار دیگران بزرگ بداند و براي آنها قیافه بگیرد
از حق حمایت نمیکند. کسی که گول دنیا را بخورد آخرت را از یاد میبرد، آن کس که کارها را با مماطله به عقب میاندازد او
در کوري به وادي هلاکت افتاده است، اگر آرزوها در انسان نبودند او میدانست حساب خود را بکند و به کردارش برسد، و اگر
میدانست حسابش چگونه است از وحشت و ترس ناگهان در میگذشت. اما شعبههاي خودبینی، عبارتند از کبر، فخر، تعصب و
نژادپرستی، هر کس تکبر کند به عقب برمیگردد هر کس فخر فروشی نماید به فساد گرفتار میشود، هر کس نژادپرستی کند به
لجبازي خواهد افتاد، و هر کس تعصب بخرج دهد ستم خواهد کرد، پس چه اندازه بد خواهد بود کسی که به عقب برگردد، و یا
فساد کند و یا لجبازي نماید و یا از راه صحیح منحرف شود. طمع نیز چند شعبه دارد، خوشحالی، بیعاري، لجاجت، و تکبر،
خوشحالی در نزد خداوند مکروه میباشد، بیعاري موجب خودخواهی میگردد، لجاجت بلائی است که آدمیان را به گناه
میکشاند، تکبر لهو و بازیچه و مشغولیت و از دست دادن خیر میباشد. اینها بودند نفاق و پایهها و شعبههاي آن، خداوند متعال بر
بندگان خود قاهر است، خدائی که یادش همه جا هست خدائی که سخت نیرومند است و برکت او همه جا را فرا گرفته و حکمتش
همه جا را روشن کرده، و برهانش پیروز شده و دینش خالص است. خداوندي که سخنش حق و نیکیهایش از همه چیز پیشی گرفته
و میزانش بر عدالت استوار شده و رسالتش بر همگان ابلاغ شده، و کاتبانش در همه جا حاضر شدهاند، بعد از آن هر کار بدي را
گناه و معصیت دانسته و گناه را موجب آزمایش ص: 380 آدمیان قرار داده و آزمایش هم آلودگی میآورد.
خداوند متعال نیکوکاري را براي آدمیان غنیمت قرار داده و براي معصیت توبه را گذاشته، و توبه را براي انسان موجب پاکی دانسته
است هر کس از گناهان توبه کند هدایت میگردد، و هر کس گرفتار فتنه شود گمراه میشود مادامی که از گناهان توبه نکند و به
صفحه 179 از 295
گناهانش اعتراف ننماید، و دنبال نیکیها نرود، کسانی در نزد خداوند هلاك هستند که خود را به هلاکت رسانده باشد. از خداوند
بترسید و تقوي داشته باشید، و بدانید که در توبه از گناهان باز است و درهاي رحمت خداوند از همه درها وسیعتر میباشند،
خداوند با فضل و عنایت و حلم بزرگ خود شما را مژده مغفرت میدهد، و درهاي بازگشت همیشه بروي شما باز میباشد. از آن
طرف عذاب خداوند هم براي گناهکاران آماده است، قدرت خداوند با همه عظمتش گناهکاران را میگیرد و آنها را در جهنم
عذاب میکند، اکنون هر کس موفق شد، و از پروردگار اطاعت کرد به کرامت خدا خواهد رسید، و هر کس گرفتار معصیت شد
عذاب سختی را خواهد چشید، سرنوشت آدمی بهشت و یا دوزخ خواهد بود. 28 - ابو صادق گوید: حضرت علی علیه السّلام
فرمود: پایههاي اسلام سه عدد هستند، که استقرار اسلام بر آنها میباشد، که بدون یکی از آنها بقیه سودي ندارند، و آنها عبارتند
از نماز، زکاة و ولایت. 29 - علی بن عبد العزیز گوید: امام صادق علیه السّلام فرمود: شما را به اصل و فرع اسلام و قله بلند آن
اطلاع دهم، گفتم: بفرمائید قربانت گردم، فرمود: اصل آن نماز و فرع آن زکاة میباشد و قله بلند آن جهاد در راه خداوند است. بار
دیگر فرمود: میخواهی شما را از ابواب خیر و سعادت خبر دهم، روزه که سپریست و شما را از جهنم حفظ میکند، و صدقه که
گناهان را میزداید، و نماز شب در دل شب که برخیزد و با خداوند مناجات کند و بعد این آیه شریفه را تلاوت کردند که تَتَجافی
30 - سلیمان بن خالد گوید: خدمت حضرت صادق علیه السّلام عرض جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضاجِعِ تا آخر. ص: 381
کردم قربانت گردم بفرمائید واجبات خداوند که بر بندگان واجب شده چه هستند، امام علیه السّلام فرمود: شهادت بر وحدانیت
خداوند و رسالت محمد صلّی اللَّه علیه و اله، نماز، روزه، زکاة حج خانه، و ولایت هر کس آنها را انجام دهد و بخداوند تقرب
جوید و گناه را ترك کند وارد بهشت میگردد. 31 - عیسی بن سري گوید: خدمت امام صادق علیه السّلام عرض کردم مرا از
پایههاي اسلام اطلاع دهید، آن پایههائی که دین بر آنها قرار دارد و کسی حق ندارد یکی از آنها را نادیده بگیرد و اگر عمل نکند
دینش تباه میشود، و عملش مورد قبول قرار نمیگیرد. آن اصولی که هر کس به آن اعتقاد پیدا کند و مورد عمل قرار دهد دینش
کامل شده و عملش مورد قبول قرار میگیرد، و طوري نباشد که به خاطر جهل و ندانستن اصول دین اعمالش باطل شود و از آنها
سودي نبرد و دستش خالی بماند. امام علیه السّلام فرمودند: آري اصول و ارکان دین عبارتند از شهادت بر وحدانیت خداوند و
ایمان به رسالت حضرت محمد صلّی اللَّه علیه و اله، و اقرار به آنچه از طرف خداوند نازل شده است و اینکه حق خدا را از اموال
خود بدهد، و ولایت آل محمد علیهم السّلام را که از طرف خداوند ابلاغ و امر شده است قبول کنند. رسول خدا صلّی اللَّه علیه و
اله فرمود: هر کس بمیرد و امامش را نشناسد در جاهلیت و نادانی مرده است، امام اول علی، دوم حسن بن علی، سوم حسین بن
علی، چهارم علی بن الحسین، پنجم محمد بن علی علیهم السّلام، شیعیان قبل از ابو جعفر مناسک حج و حرام و حلال خود را
نمیدانستند. ابو جعفر علیه السّلام راهها را براي آنها باز کرد و مناسک و مسائل حج را براي آنها بیان کرد و روشن ساخت، و حلال
و حرام را به آنها تعلیم فرمود، تا آنگاه که از مردم بینیاز شدند و مردم از آنها یاد گرفتند و همین گونه خواهد بود و زمین هرگز از
32 - ابو سعید خدري گوید: رسول خدا صلّی اللَّه علیه و اله فرمود: اسلام بر امام خالی نمیباشد. ص: 382
شهادت توحید و رسالت محمد صلّی اللَّه علیه و اله، و اقامه نماز، و دادن زکاة، و روزه ماه رمضان و حج خانه خدا و جهاد و ولایت
علی بن ابی طالب بنا شده است، ابو سعید گوید: من گمان میکنم که مردم با ترك ولایت هلاك شوند، رسول خدا فرمود: شما
چه میکنید هنگامی که آنها هلاك شوند. 33 - سعد بن عبد اللَّه به سند خود از امیر المؤمنین علیه السّلام روایت میکند که فرمود:
واجبات خداوند بر بندگان که باید آنها را انجام دهند پنج عدد میباشد، و اینها واجبات بزرگ هستند و آنها عبارتند از نماز،
زکاة، روزه، حج و ولایت که حافظ این واجبات چهارگانه میباشد. حدود مهم نماز چهار قسم است، شناختن وقت، شناختن قبله و
توجه به آن طرف، رکوع و سجود، و براي آن قسم هم پنجمی هست که نماز بدون آن کامل و تمام نمیشود و آن وضوء میباشد
با همان مسائل و حدودي که خداوند براي آن معین کرده است. اینها که بیان شد حدود مهم نماز هستند و همه مسلمانان در
صفحه 180 از 295
اطراف و اکناف جهان از آنها اطلاع دارند و هر کس با هر زبانی که در شرق و یا غرب عالم زندگی میکند و از عاقل و جاهل و
عالم و غیر عالم از آن مسائل مطلع میباشند و یا این حدود آشنائی دارند. هر مسلمانی که به حد تکلیف میرسد نماز بر او واجب
میگردد این اعمال را از دیگران یاد میگیرد، و وضوء و وقت و قبله و رکوع و سجود را میداند و دیگر براي او عذري نخواهد بود
که نماز را تاخیر اندازد و یا در انجام آن غفلت کند و یا کوتاهی نماید. اما سایر احکام نماز که آن عبارت از قرائت صحیح و
تسبیح و تشهد و سایر آداب و سنن است همه مردم توانائی ندارند که آنها را بطور احسن فرا گیرند و همه دعاها و اذکار و او را
وارده در نماز را بخوانند، از این جهت خداوند چند حدود بزرگ را که همه توانائی دارند آن را فراگیرند تاکید کردند و آنها را
واجب ص: 383 فرمودند. ولی مسائل دیگر را سنت واجب قرار داده براي کسانی که بتوانند با نیکوترین وجهی
آنها را انجام دهند، و به آنها وقت وسیعی داد تا بتوانند آن مسائل را فرا گیرند، زیرا قرائت صحیح براي غیر عرب سخت است،
براي اینکه زبان آنها عربی نیست، ولی آنها هم باید بروند و یاد بگیرند و عذري براي آنها نیست ولی عذر آنها تا هنگامی که
خوب فرا گیرند قبول است. حدود بزرگ زکاة هم چهار موضوع است، شناختن مقداري که باید زکاة بدهد، زکاة در کدام یک از
اموال واجب میباشد، در چه وقت باید زکاة را داد، و اینکه زکاة را در کجا مصرف کند و تعداد و قیمت آن را بداند. اما شناختن
عدد و قیمت آن است که بر آدمی واجب است بداند زکاة در کدام مال تعلق پیدا میکند، از آن اموالی که خداوند زکاة را در آن
واجب کرده است و آن عبارت است از طلا، نقره، گندم، جو، خرما، کشمش، شتر، گاو، و گوسفند. پس زکاة در نه چیز واجب
میگردد و در اموال دیگر تعلق پیدا نمیکند، و بعد باید بدانند چه مقداري بر آنها واجب است، و خداوند این را بیان کرده و براي
شناخت آن که مورد احتیاج آنان میباشد چهار چیز در این جا بر آنها واجب گردانیده است. آنها عبارتند از کیل، وزن، مساحت و
عدد اما عدد را در شتر و گاو و گوسفند قرار داد، کیل را در گندم، جو، کشمش و خرما، و وزن را هم در طلا و نقره قرار داد، هر
گاه انسانی این مسائل را شناخت از پرداختکنندگان زکاة طبق دستور خدا به حساب میآید. اما اگر کسی مسائل مربوط به زکاة
را نداند نمیتواند حقوق زکاة را اداء کند و بعد از این باید بداند که زکاة را در کجا مصرف کند و به چه اشخاصی بدهد، و اگر
این را هم ندانست، باز مؤدي زکاة بحساب نمیآید و از وي قبول نمیشود، اینها بودند مسائل مهم زکاة. مسائل بزرگ حج نیز
چهار عدد هستند نخست احرام در یک وقت معین، نه ص: 384 قبل از آن و نه بعد از آن مگر براي علتی که
پیش بیاید، دوم طواف خانه، سوم سعی بین صفا و مروه، چهار وقوف در عرفه و مزدلفه که مشعر الحرام باشد. اینها احکام و حدود
حج میباشند، و بعد از این مسائلی است که در عمره و حج گفته شد و آنها عبارتند از کشتن قربانی و سر تراشیدن تقصیر، و رمی
جمرات، و سایر مسائلی که رسول خدا صلّی اللَّه علیه و اله در سنت خود بیان فرمودهاند. اما مسائل روزه آن هم چهار موضوع
میباشد و آنها عبارتند از خوردن و آشامیدن، و زناشوئی و هم بستر شدن در حال روزه، و فرو بردن سر در زیر آب، اینها مسائل
مهم روزه میباشند که روزهدار باید از اینها اجتناب کند. بعد از این چهار موضوع مسائل دیگري هم هست که روزهدار باید به آنها
عمل کند، و آنها عبارتند از استفراغ کردن، دروغ گفتن، تهمت زدن، شعر خواندن، و غیر از اینها که در سنت رسول اللَّه صلّی اللَّه
علیه و اله از آن اسم برده شده است. مسائل مهم وضوء عبارت است از شستن صورت و دستها تا آرنج، و مسح سر و پاها تا
کعبین، همان طور که خداوند امر کرده است. مسائل بزرگ ولایت امام مفترض الطاعه عبارت از این است که آن امام باید معصوم
باشد و خطا و لغزش از آن صادر نگردد، و مرتکب گناهان کبیره و صغیره نشود، اشتباه نکند، خطائی از وي پیدا نشود، مشغول
لهویات و کارهاي سبک نگردد. کاري نکند که براي دین زیان داشته باشد، و گوش به لهویات ندهد، از همه مردم به حلال و
حرام خداوند داناتر باشد فرائض و سنتها و احکام و حدود الهی را بهتر از همگان بداند، از همه مردم بینیاز باشد و مردم به او
محتاج باشند، سخیترین مردم و دلیرترین آنها باشد. علت وجوب عصمت در امام این است که اگر امام معصوم نباشد بیم آن
میرود که آن هم مانند سایر مردم آلوده به مفاسد گردد و مرتکب حرام شود، و یا شهوات بر او غلبه کند، و هر گاه مرتکب این
صفحه 181 از 295
کارها گردد لازم است که دیگري حدود خدا را در باره او اجراء کند. ص: 385 چگونه ممکن است این چنین
شخصی که موجب حد است امام مردم شود و با فساد و آلودگی به گناه رهبر جامعه باشد، و علت اینکه چرا امام باید داناترین مردم
باشد، از این جهت است که اگر از همگان عالمتر نباشد و حلال و حرام خدا را بهتر از دیگران نداند اعتماد بگفتارش نیست. اگر
امام همه مسائل و احکام و فنون و علوم را نداند و احتیاجات علمی و مذهبی مردم را برنیاورد و امور دین و دنیاي آنها را بخوبی
درك نکند در گفتارش اطمینانی نخواهد بود، و از وي اشتباهاتی در احکام و حدود پیدا خواهد شد و اعتبار او را از بین خواهد
برد. علت اینکه امام باید از همه مردم سخیتر باشد این است که او خازن و نگه دارنده اموال مسلمانان میباشد و محل اعتماد در
مورد غنائم و انفال آنها هست، اگر او اهل سخاوت نباشد نفس او بطرف مال مسلمانان اشتیاق پیدا میکند و آن را بنفع خود
میگیرد. علت اینکه واجب است امام شجاعترین مردم باشد، براي این است که طائفه مسلمانان در هنگام جنگها به او توجه میکنند
و به او پناه میبرند، اگر او شجاع نباشد بیم آن میرود که از میدان فرار کند و از جنگ و جهاد دست بردارد. امامی که شجاع
نباشد تسلیم میگردد و یا فرار میکند و در آن صورت موجب کشتن مسلمانان میگردد، و گرفتار غضب خداوند میشود، همان
گونه که در قرآن فرمود: وَ مَنْ یُوَلِّهِمْ یَوْمَئِذٍ دُبُرَهُ إِلَّا مُتَحَرِّفاً لِقِتالٍ أَوْ مُتَحَیِّزاً إِلی فِئَۀٍ فَقَدْ باءَ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ، جایز نیست امام فرار کند
و گرفتار غضب و خشم خداوند قرار گیرد. خداوند عز و جل براي هر یک از این واجبات چهارگانه دو دلیل قرار داده است که
آنها مانند آفتاب و ماه بزرگترین دلیل میباشند، نماز در آن میان از همه مهمتر است زیرا که آن ستون دین و گرامیترین و
شریفترین آن چهار موضوع میباشد. نخست آفتاب که راهنما براي اداء نمازها هست خداوند متعال در قرآن مجید میفرماید: أَقِمِ
الصَّلاةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلی غَسَقِ اللَّیْلِ وَ قُرْآنَ الْفَجْرِ إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ کانَ ص: 386 مَشْهُوداً هنگام نماز را جز به
آفتاب نمیتوان شناخت. اول وقت نماز هنگامی است که آفتاب به وسط آسمان برسد و بالاي سر آدمی قرار گیرد، و در این هنگام
نماز ظهر ادا میشود، و هنگام نماز عصر بعد از زوال تا عصر میباشد، و نماز مغرب در هنگام غروب و پنهان شدن قرص خورشید
است، و عشاء در وقتی است که شفق کاملا از بین برود و سرخی آسمان از طرف مغرب فرو نشیند. هنگام نماز صبح آن است که
فجر طلوع کند، خداوند متعال زکاة را مشترك بین آفتاب و ماه قرار داد و هنگامی که یک سال گذشت زکاة واجب میگردد، حج
خانه و روزه ماه رمضان را بر ماه گذاشته و وجوب این دو بر ماه بستگی دارد، و در قرآن مجید فرموده: اي رسول ما از تو میپرسند
که هلال چیست در پاسخ بگوئید آنها براي وقتشناسی مردم و حج میباشد. در باره ماه مبارك رمضان فرمود: ماه رمضان آن
ماهی است که قرآن در آن فرود آمد، قرآن مردم را هدایت میکند و آنها را به روشنائیها راهنمائی میسازد و حق و باطل را از
هم جدا میکند هر کس ماه رمضان را درك کرد باید روزه بگیرد، وجوب حج و روزه با ماه ثابت میشود و ماه هم از گردش قمر
پدید میآید. 34 - عیسی بن مستفاد گوید: موسی بن جعفر علیهما السّلام فرمود: از پدرم جعفر بن محمد سلام اللَّه علیهما پرسیدم
آغاز اسلام چگونه بود، علی و خدیجه چگونه مسلمان شدند، پدرم فرمود: هنگامی که رسول خدا صلّی اللَّه علیه و اله آنها را به
اسلام دعوت کرد فرمودند: اي علی و اي خدیجه اینک جبرئیل در نزد من قرار دارد و از شما دعوت میکند که به اسلام بیعت
کنید تا هدایت شوید. آنها هم اسلام اختیار کردند و از رسول خدا اطاعت نمودند، رسول خدا به آن دو فرمودند جبرئیل میگوید
اسلام شرطها و پیمانها دارد که به آنها عمل کنید و آن پیمانها را بکار گیرید، و آن شرط عبارتند از اینکه به وحدانیت خداوند
گواهی دهید، آن خدائی که همتا ندارد و در کشور داري کسی با او شریک نیست. خداوند از کسی متولد نشده و زن و همنشین
هم ندارد، او خدایی است یگانه ص: 387 و پاك از همه چیز و باید گواهی دهید که محمد بنده و فرستاده او
میباشد که او را براي هدایت مردم فرستاد و تا قیامت پیامبر دیگر نخواهد آمد، گواهی میدهیم خداوند زنده میکند و میمیراند.
خداوند افرادي را بالا میبرد و یا از مقامها پائین میکشاند، اوست که بینیاز میکند و یا فقیر میگرداند و هر چه بخواهد انجام
میدهد، و مردم را از قبرها بار دیگر بیرون میآورد، آنها گفتند: به اینها هم ایمان آوردیم، بعد فرمود: یکی از شرطها این است که
صفحه 182 از 295
باید وضوء کامل بگیرید اگر چه براي شما کراهت و یا ناراحتی بیاورد. باید دست و صورت را تا مرفق بشوئید، و سر و پا را مسح
کنید و از جنابت غسل کنید چه در هنگام گرما و یا سرما، و نماز را برپا دارید و زکاة مال حلال را بدهید، و آن را به اهلش
برسانید، حج خانه را بجاي آورید، و ماه رمضان را روزه داشته باشید و در راه خدا جهاد نمائید، به پدر و مادر نیکی کنید، صله
ارحام بجاي آورید و با مردم با عدالت رفتار کنید. هنگام تقسیم با مساوات عمل نمائید، در هنگام برخورد با شبههها توقف کنید، تا
خود را به امام برسانید و حقیقت را از وي سؤال کنید که شبههاي در نزد امام نیست، ولی امر بعد از مرا بشناسید، و در حیات و
ممات من به او معرفت حاصل کنید، و امامان بعد از او را یکی بعد از دیگري بشناسید، با دوستان خدا دوست باشید، و با دشمنان او
دشمنی کنید، و از شیطان و حزب او و پیروانش برائت داشته باشید، و از احزابی که با رسول خدا جنگ کردند مانند بنی امیه و تیم
و عدي و شیعیان و پیروان آنها بیزاري بجوئید، کسانی که با دین و سنت من جنگ کردند باید مورد بغض شما باشند. باید تا روز
قیامت از آنها دوري کرد بر همین عقیده باید از دنیا رفت، باید از شراب خوري دست کشید و با مردم دشمنی نکرد، اي خدیجه
دریافتی چه گفتم، و شروط خدا را فهمیدي گفت: آري فهمیدم و قبول کردم و به آن ایمان آوردم و راضی شدم تسلیم گردم، علی
هم اینها را تصدیق و گواهی نمود، و گفت یا رسول ص: 388 اللَّه من هم به تمام این گفتهها ایمان آوردم و
تسلیم شدم. بعد از این رسول خدا صلّی اللَّه علیه و اله فرمود: اي علی با آن شرائط بیعت میکنی گفت: آري، بعد از این رسول خدا
دست خود را بر دست علی گذاشت و فرمود: با همان شرائط با من بیعت کنید، و از من دفاع نمائید همان گونه که از خودت دفاع
مینمائی، در اینجا علی علیه السّلام گریه کردند و گفتند: پدر و مادرم فدایت باشند یا رسول اللَّه لا حول و لا قوة الا باللَّه. رسول
خدا صلّی اللَّه علیه و اله فرمودند: اي علی به خداوند کعبه هدایت شدي و رستگار گردیدي و توفیق یافتی، اي خدیجه خداوند تو را
ارشاد فرمود اینک دست خود را بالاي دست علی قرار بده و با او بیعت کن، او هم با رسول خدا مانند علی بیعت کرد و همه را
گردن گرفت جز امر جهاد که به زنان قرار نگرفته است. سپس فرمود: اي خدیجه این علی رهبر و مولاي تو و همه مؤمنان و امام
آنها بعد از من میباشند، خدیجه گفت: شما درست میگوئی یا رسول اللَّه من به گفته شما با او بیعت کردم، خدا را با شما بر این
بیعت گواه میگیرم و خداوند خود گواهی دانا هست. حضرت صادق علیه السّلام در حدیث دیگري فرمود: رسول خدا صلّی اللَّه
علیه و اله ابو ذر و سلمان و مقداد را نزد خود دعوت کردند و به آنها گفتند: شما احکام اسلام و شرائط آن را میشناسید، آنها
گفتند: ما آن را میشناسیم که خدا و رسول او به ما گفتهاند. رسول خدا صلّی اللَّه علیه و اله فرمود: احکام و شرایع اسلام زیادتر از
آن است که احصاء گردد، شما مرا براي خود گواه بگیرید اگر چه خداوند خود شاهد است و از دیگران کفایت میکند، و
فرشتگان هم به این گفتهها گواه هستند. شما گواهی دهید که خداوند شریک و نظیر و همتایی ندارد، در حکومت و ربوبیت براي
او شریک و مانند نیست، و به رسالت من هم گواهی بدهید که خداوند مرا براستی برانگیخت، و شهادت بر اینکه قرآن رهبر مردم
از طرف خداوند میباشد، و او به عدالت حکم میکند، و قبله من و شما هم مسجد الحرام میباشد. شهادت دهید بر اینکه علی بن
ابی طالب امیر مؤمنان و وصی محمد میباشد، ص: 389 و اینکه رهبر و پیشواي مردم هست و حقش از طرف
خداوند بر مردم واجب است، اطاعت او اطاعت از خدا و رسول میباشد و امامان هم از فرزندان او میباشند. دوستی خاندان او
واجب است و هر مؤمن و مؤمنهاي باید آنها را دوست بدارد و از آنها اطاعت کند، باید نماز را در وقت خود اداء کنید، و زکاة مال
حلال خود را بدهید، و آن را در جایی که خداوند معین کرده خرج کنید. باید خمس مال خود را از دارائی بیرون کنید و آن را به
سرپرست مؤمنان بدهید، و هر کس قدرت و توانائی زیاد ندارد و مال او اندك میباشد باید به اندازه وسعش به ضعفاء اهل بیت من
بدهد و اگر به آنها هم دسترسی پیدا نکرد به شیعیان آنها بپردازد. باید متوجه باشند به کسانی خمس بدهند که آل محمد را وسیله
زندگی خود قرار نداده باشند و فقط براي رضاي خداوند به آنها بدهند و حق مرا اداء نمایند، باید متوجه باشید که در میان مردم با
عدالت رفتار کنید و در تقسیم مساوات را رعایت نمائید و حق را بگوئید و عمل نمائید. حکم کتاب همان است که امیر مؤمنان به
صفحه 183 از 295
آن عمل میکند، واجبات را باید طبق کتاب خدا و احکام آن عمل نمائید، به نیازمندان طعام بدهید و گرسنگان را سیر کنید، حج
خانه خدا را به جاي آورید، و در راه او جهاد کنید، ماه رمضان روزه بگیرید و از جنابت غسل کنید. وضوء را کامل انجام دهید،
دست و صورت را تا مرفق بشوئید، سر و پاها را مسح کنید، بر کفش و یا روسري و یا عمامه مسح نکنید، اهل بیت مرا براي خدا
دوست بدارید و شیعیان را براي اهل بیت دوست بدارید، با دشمنان آنها دشمنی کنید و با دوستان دشمنان اهل بیت محبت نکنید.
باید دشمنی با مخالفان براي خدا باشد، به مقدرات ایمان بیاورید چه خوب باشد و یا بد و تلخ باشد یا شیرین، باید حلال قرآن را
حلال بدانید و حرام آن را حرام تلقی کنید، احکام دین را فرا گیرید و از متشابهات دوري کنید و آن را به اهلش برگردانید. ایمان
و کفر، ج 1، ص: 390 هر کس در موضوعی به مشکلی برخورد و راهی براي او باز نشد و از من هم در آن مورد چیزي نرسیده بود
باید به علی بن ابی طالب مراجعه کنند، زیرا من همه چیز را به او تعلیم دادهام، او ظاهر و باطن همه چیز را میداند و محکم و متشابه
را درك میکند. علی در تاویل و تفسیر قرآن جنگ میکند همان گونه که من در تنزیل قرآن جنگ کردم، شما باید با دوستان
محمد و ذریهاش دوستی کنید و مخصوصا با امامان از اهل بیت موالات داشته باشید و با دوستان و پیروان آنها هم دوستی نمائید. با
کسانی که نسبت به آل محمد علیهم السّلام کینه دارند و با آنها در جنگ و نزاع هستند محبت نداشته باشید و از آنها تبري کنید، و
با آنها مانند عداوت با شیطان عمل نمائید و از دوستان و پیروان آنها هم دوري کنید و در این راه پایدار و مستقیم باشید. بدانید من
کسی را به علی مقدم نمیدارم هر کس شخصی را بر علی مقدم بدارد او ظالم است، و بعد از من بیعت با او روا نیست و هر کس
چنین کند گمراه میباشد، همه کسانی که قبل از او سر کار آمدند و از مردم بیعت گرفتند از اول تا آخر همه بر باطل هستند و
خداوند آنها را مورد رحمت قرار نخواهد داد. اینها بودند شرائط اسلام و چیزهاي دیگري هم هست، آنها گفتند: ما شنیدیم و قبول
کردیم، و از گفتار شما اطاعت میکنیم، و جان ما به این سخنان گواهی میدهد و ما به نهان و آشکار آنها ایمان آوردیم، و از آنها
به عنوان امام خوشنود هستیم و آنها را راهنما و رهبران خود میدانیم. رسول خدا صلّی اللَّه علیه و اله فرمود: من بر این گفتهها گواه
هستم، بعد از آن فرمود: بهشت حق است و ورود به بهشت براي همه قبل از ورود من حرام است، بعد از آن فرمود: باید بر وجود
دوزخ گواهی دهید و تا دشمنان خاندان من وارد آنجا نشوند کسی وارد آنجا نخواهد شد. کسی که با اهل بیت من دشمنی کند و
با آنها به جنگ پردازد، و یا آنها را ناسزا ص: 391 گوید و یا بغض آنان را بگیرد، مانند کسی است که مرا ناسزا
گوید و مرا دشمن بدارد و یا با من جنگ کند، آنها گفتند: یا رسول اللَّه به این ایمان آوردیم و اقرار نمودیم. بعد از این فرمود:
گواهی دهید که علی روز قیامت صاحب حوض من خواهد بود، و افرادي را از آنجا دور میکند و راه نمیدهد، او با آتش دوزخ
مردم را با هم تقسیم میکنند، علی میگوید: این مال من و این هم مال تو دوستان او سالم رها میگردند، گفتند به این هم ایمان
آوردیم، فرمود: من هم گواهی میدهم. حضرت صادق علیه السّلام فرمود: رسول خدا صلّی اللَّه علیه و اله از مکه هجرت کردند و
وارد مدینه شدند، و هنگامی که جنگ بدر فرا رسید و خواستند بطرف بدر بروند مردم را براي بیعت دعوت کردند و همگان بعنوان
فرمان برداري از رسول بیعت نمودند. رسول اکرم در نهان به علی گفتند: چه کسانی وفاء به عهد میکنند و چه اشخاصی خیانت
خواهند کرد و دستور دادند این سخن مخفی بماند، بعد از آن علی و حمزه و فاطمه را خواستند و به آنها فرمودند: با من به رضایت
بیعت کنید. حمزه گفت: پدر و مادرم فدایت باد ما چرا بیعت کنیم مگر ما قبلا بیعت نکردهایم، فرمود: اي شیر خدا و رسول، با خدا
و رسول باوفا و پایمردي بیعت نمائید، تا ایمان شما کامل شود حمزه گفت: آري سخن شما را میشنوم و اطاعت میکنم و بیعت
مینمایم. حمزه دست خود را بطرف حضرت رسول صلّی اللَّه علیه و اله آورد، رسول خدا فرمود: دست خداوند بالاي دست آنها
قرار دارد، اینک علی امیر مؤمنان، حمزه سید الشهداء و جعفر طیار در بهشت، فاطمه سیده زنان عالم، و حسن و حسین که دو سبط
و سید جوانان اهل بهشت میباشند. خداوند براي همه مسلمانان از جن و انس این شرط را قرار داده و از آنها پیمان گرفته است،
اینک هر کس بخواهد نقض عهد کند بر خود ظلم کرده است و هر کس به عهد خود وفا کند و پیمان خود را با خدا محفوظ بدارد
صفحه 184 از 295
خداوند به او اجر بزرگی میدهد. ص: 392 بعد این آیه شریفه را تلاوت کردند: إِنَّ الَّذِینَ یُبایِعُونَکَ إِنَّما یُبایِعُونَ
اللَّهَ، امام علیه السّلام فرمود: در شبی که روزش حمزه به شهادت رسید رسول خدا او را نزد خود دعوت کرد و گفت: اي حمزه اي
عموي رسول خدا. شما به این زودي غیبتی طولانی خواهید داشت، اگر وارد بر خداوند متعال شدي و از تو احکام شرع را سؤال
کرد و یا از شرائط ایمان مورد پرسش قرار گرفتی چه میگوئی او در این هنگام گریه کرد و گفت پدر و مادرم فدایت باشند مرا
راهنمائی کنید و ارشاد فرمائید. فرمود: اي حمزه به وحدانیت خدا و رسالت من گواهی بده، حمزه گفت: گواهی میدهم، فرمودند
بهشت و دوزخ هستند، و قیامت خواهد آمد و شکی در آن نیست، صراط و میزان حقیقت دارند، جماعتی هم در دوزخ خواهند بود
و علی هم امیر مؤمنان میباشند. حمزه گفت: بر اینها هم گواهی میدهم و اقرار و ایمان دارم، رسول خدا فرمود: امامان از ذریه او
حسن و حسین و سایر امامان از فرزندان حسین میباشند، حمزه گفت: این را هم گواهی میدهم، رسول خدا فرمود: فاطمه سیده
زنان عالم است حمزه گفت: به این هم ایمان دارم. رسول خدا صلّی اللَّه علیه و اله فرمود: حمزه هم سید الشهداء و شیر خدا و رسول
و عمویش میباشد، در این هنگام حمزه گریه کرد و بر زمین افتاد، و بعد دیدگان حضرت رسول صلّی اللَّه علیه و اله را بوسیدن
گرفت. رسول اکرم فرمود: جعفر فرزند برادرت در بهشت با فرشتگان پرواز میکند، و محمد و آل او بهترین آدمیان هستند، اي
حمزه باید به نهان و آشکار آنها ایمان بیاوري، و به ظاهر و باطن آنها اعتقاد پیدا کنی. اي حمزه باید به این اعتقاد زندگی کنی و با
این عقیده از جهان بروي، باید دوستان آنها را دوست بداري و با دشمنان آنها دشمنی کنی، گفت: آري یا رسول اللَّه خدا و شما را
گواه میگیرم، و این خود کفایت میکند، رسول خدا فرمود: خداوند شما را ثابت قدم بدارد. ص: 393 امام
کاظم از پدرانش، علیهم السّلام روایت میکند که رسول خدا صلّی اللَّه علیه و اله در هنگام مرگ عباس را دعوت کرد و با او
خلوت نمود، و فرمود: یا ابا الفضل بدان که خداوند به من امر کرد که نخست خاندان خود و بعد همه مردم را به ولایت علی
فراخوانم، اینک هر کس میخواهد کافر شود و هر کس میخواهد ایمان بیاورد. اي أبو الفضل بار دیگر پیمان خود را براي اسلام
تجدید کن، و حکومت را به صاحب خود بده، و مانند آنهائی که با زبان اظهار میدارند ولی در باطن قبول ندارند کسانی که مرا
در باره خاندانم اذیت میکنند و از آنها خود را جلو میاندازند و بر آنها حکومت میکنند و خود را بر آنها مسلط میسازند. آنها
میخواهند گروهی را که خداوند عزیز کرده ذلیل کنند، و گروهی را عزت دهند که اهل عزت نمیباشند و به آنچه چشم دوختهاند
و میخواهند خود را به آن برسانند شایستگی ندارند. اي أبو الفضل خداي من از من پیمان گرفته که مطلبی را به انس و جن
برسانم، و باید شاهدان آنها را به غائبان برسانند که علی را یاري کنند و از وي اطاعت نمایند و سخنان او را بپذیرند، و واجبات
خداوند را انجام دهند، هر کس چنین کند به حقیقت ایمان رسیده است. اما هر کس فرائض را انجام ندهد، خداوند اعمال او را
بیاثر میکند و از کارهایش نتیجه نخواهد گرفت، او هنگامی که به حضور خداوند برسد برهانی نخواهد داشت، اي ابو الفضل در
این باره چه میگوئی، گفت: یا رسول اللَّه گفتههایت را قبول میکنم و به آن چه فرمودي ایمان دارم و تسلیم شدم و شما هم بر این
گواهی دهید.
28 دین مورد قبول خدا
-1 عبد العظیم حسنی گوید: خدمت سید خود علی بن محمد علیهما السّلام رسیدم، ص: 394 هنگامی که
دیدگانش بر من افتاد گفت: اي ابو القاسم خوش آمدي تو حقیقتا دوست ما هستی، گفتم: یا ابن رسول اللَّه میخواهم دین خود را
بر شما عرضه بدارم، اگر مورد پسند شما هست بر آن ثابت باشم تا در محضر خداوند حاضر گردم. امام علیه السّلام فرمود: عقائد
خود را اظهار بکنید، عبد العظیم عرض کرد: من اعتقاد دارم که خداوند یکی است و شریکی ندارد و او از ابطال و تشبیه بیرون
است، خداوند داراي همه صفات میباشد و از صفات مخلوقات منزه است، خداوند نه جسم است و نه صورت و نه عرض و جوهر.
صفحه 185 از 295
خداوند همه اجسام را پدید آورد و صورتها را تصویر فرمود: و جوهر و اعراض را خلق کرد، او پروردگار همه اشیاء و مالک و
آفریننده آنها میباشد، محمد بنده و رسول و خاتم پیامبران است و پیغمبري بعد از او نخواهد آمد تا آنگاه که قیامت برپا گردد.
شریعت او آخرین شرایع بوده و تا روز قیامت شریعتی دیگر نخواهد آمد، من عقیده دارم که امام و جانشین و ولی امر بعد از رسول
اکرم صلّی اللَّه علیه و اله امیر المؤمنین علی بن ابی طالب میباشد، و بعد از او حسن و بعد حسین و بعد علی بن الحسین علیهم
السّلام هستند. بعد از آنها محمد بن علی و بعد جعفر بن محمد، سپس موسی بن جعفر و بعد علی بن موسی الرضاء، و بعد محمد بن
علی علیهم السّلام و بعد شما هستید، امام علیه السّلام فرمود: بعد از من فرزندم حسن امام است، مردم در باره امام بعد از او چه
میکنند. عبد العظیم گوید: چرا مردم در باره او مردد باشند، فرمود: براي اینکه مردم او را مشاهده نمیکنند و روا نیست که نامش
هم بر زبانها جاري گردد، تا آنگاه که زمین پس از ظلم و جور پر از عدالت شود، گفت: من به این هم اقرار کردم و به امامت آنها
هم اعتراف نمودم. بعد از این عبد العظیم گفت: دوست آنها دوست خداوند است، و دشمن آنها دشمن خدا میباشد، اطاعت از
آنها اطاعت از خداوند میباشد، و نافرمانی آنها، ص: 395 نافرمانی از خدا بحساب میآید، و عقیده دارم معراج
حق است، قیامت خواهد آمد و شکی در آن نیست و مردم همه از گورها مبعوث میگردند. من عقیده دارم واجبات بعد از ولایت
عبارتند از نماز، زکاة روزه، حج، جهاد، و امر به معروف و نهی از منکر، امام هادي علیه السّلام فرمود: بخداوند سوگند این دینی
است که خداوند قبول میکند، بر آن ثابت باش که خداوند در این گفتار تو را ثابت بدارد و در دنیا و آخرت بر همین طریق باشی.
-2 اسماعیل جعفی گوید: مردي خدمت حضرت باقر علیه السّلام رسید و در دست خود کتابی داشت که در آن مسائلی بود و با
آنها مخاصمه میکرد، امام علیه السّلام فرمود: این کتاب کسی است که میخواهد در باره دین حق که قبول اعمال به آن بستگی
دارد مخاصمه کند، آن مرد گفت: من هم میخواهم دین حق را بشناسم. امام باقر سلام اللَّه علیه فرمود: گواهی بر وحدانیت خداوند
بدهید، و محمد صلّی اللَّه علیه و اله را به عنوان بنده و رسول بشناسید، و هر چه پیامبر از طرف خداوند آورده قبول کنید، و به
ولایت ما اهل بیت اقرار نمائید از دشمنان ما بیزاري بجوئید، تسلیم اوامر ما باشید، تواضع و فروتنی پیشه کنید و در جامعه آرام
باشید، و منتظر حکومت ما باشید، و دولت ما در آینده ان شاء اللَّه خواهد آمد. 3- ابراهیم مخارقی گوید: دین خود را براي امام
جعفر صادق علیه السّلام تعریف کردم، و گفتم: گواهی میدهم که خدائی جز خداي واحد نیست، محمد صلّی اللَّه علیه و اله
فرستاده او میباشد، و علی امام عادل بعد از او هست، بعد از او حسن و سپس حسین و بعد علی بن الحسین، و بعد محمد بن علی
علیهم السّلام و بعد از آن شما هستید. در این جا امام صادق علیه السّلام فرمود: خداوند تو را رحمت کند، و سپس سه بار فرمود: از
خداوند بترسید و تقوي پیشه کنید، همواره با ورع باشید و امانتها را اداء نمائید، و شکم و دامن خود را از حرام نگه دارید تا در
مقام قرب با ما قرار گیرید. 4- حمزه و محمد دو فرزند حمران گویند ما با گروهی در خدمت حضرت صادق علیه السّلام بودیم،
گروهی از بزرگان و دوستان آن حضرت هم بودند و حمران بن ص: 396 اعین هم در میان ما بود، در این جا
وارد مناظره شدیم و حمران هم ساکت بود. امام علیه السّلام فرمود: اي حمران چرا شما سکوت کردهاید، حمران گفت: با خود عهد
بستهام در مجلسی که شما هستید سخن نگویم، امام فرمود: من اجازه میدهم شما سخن بگوئید، حمران گفت: من گواهی میدهم
که خدائی جز خداي واحد نیست و شریک و همتائی ندارد، و زن و فرزندي هم براي او نیست، و از حد تشبیه و تعطیل هم بیرون
میباشد. حق آن است که نه جبري هست و نه تفویض میباشد، گواهی میدهم که محمد بنده و رسول خداست که او را براي
هدایت مردم و اظهار دین حق فرستاد، تا دین خود را بر همگان آشکار کند، اگر چه مشرکان کراهت داشته باشند و راضی به این
امر نگردند. گواهی میدهم که بهشت و دوزخ حق میباشند، و مردم روزي براي حساب از قبرها بیرون خواهند شد، گواهی
میدهم که علی حجت خداوند بر مردمان میباشد و مردم نمیتوانند مقام او را انکار کنند، بعد از او حسن و بعد از او حسین و بعد
علی بن الحسین و بعد محمد بن علی علیهم السّلام امام هستند و پس از آنها شما هستید. امام صادق علیه السّلام فرمود: میزان و
صفحه 186 از 295
اندازه همان است که حمران گفت، بعد امام فرمودند اي حمران این اندازه را بین خود و امام در ارتباط قرار ده، و هر کس با این
عقیده مخالف باشد، او زندیق بحساب میآید حمران گفت: اگر چه از علویان و فاطمیان باشد، فرمود: آري اگر چه در زمره
محمدیان، علویان و یا فاطمیان باشد. 5- معاذ بن مسلم گوید: برادرم عمر را خدمت حضرت صادق علیه السّلام بردم و گفتم:
برادرم میخواهد مطالبی را از شما بشنود، فرمود: هر چه میخواهی سؤال کن، گفت: از شما سؤال میکنم از چیزي که خداوند جز
او را قبول نمیکند و عذر جهالت را هم نمیپذیرد. امام علیه السّلام فرمود: آن شهادت بر وحدانیت خداوند و رسالت محمد صلّی
اللَّه علیه و اله میباشد، و هم چنین نماز پنجگانه و روزه ماه رمضان، و غسل جنابت، و حج خانه و ص: 397 اقرار
به آن چه از نزد خداوند آمده و پیامبران آن را ابلاغ کردهاند. اعتقاد به امامت امامان حق از آل محمد علیهم السّلام، گفت: آنها را
براي من بشمار و نام ببر، حضرت صادق فرمود: علی امیر مؤمنان، حسن، حسین، علی بن الحسین و محمد بن علی علیهم السّلام و
خیرهائی که خداوند به هر کس بخواهد عطا میکند. گفت: شما هم مانند آنها هستی قربانت گردم، فرمود: ما اول و آخرمان
مساوي هستیم، و در میان ما محمد و علی برتري دارند، گفت پس شما امام هستید، فرمود: این امر در جریان هست همان گونه که
شب و روز در جریان میباشند، گفت: پس شما هستید. بار دیگر فرمود: این جریان ادامه دارد همان گونه که حد زانی و سارق
جریان دارد، گفت: پس شما هستید، فرمود: قرآن در باره مردمان فرود آمد و تا روز قیامت این وضع ادامه خواهد داشت گوید:
گفتم پس تو امام میباشی. 6- هشام بن عجلان گوید: به حضرت صادق علیه السّلام عرض کردم میخواستم از شما موضوعی را
سؤال کنم که دیگر احتیاج به دیگري نداشته باشم، و آن ایمانی است که همه مردم باید به آن معتقد باشند و از آن بیاطلاع
نباشند. امام علیه السّلام فرمود: آن گواهی دادن بر وحدانیت خداوند و رسالت حضرت محمد صلّی اللَّه علیه و اله و اقرار به آنچه از
طرف خداوند نازل شده، و خواندن نماز، و پرداخت زکاة، و حج خانه و روزه ماه رمضان و ولایت ما و برائت از دشمنان ما
میباشد، اگر شما به اینها معتقد کردي و عمل نمائی از صدیقان خواهی بود. 7- عمرو بن حریث گوید: خدمت حضرت صادق
علیه السّلام رسیدم در حالی که در منزل برادرش عبد اللَّه بن محمد بود، گفتم: قربانت گردم این منزل شایسته شما نیست، فرمود:
من براي استفاده از هوا و خرمی این منزل به این جا آمدهام، گوید: گفتم: قربانت گردم میخواهم دین خود را بر شما عرضه بدارم
فرمود: عقائد خود را اظهار کنید. گفتم: من معتقد هستم که خدائی جز خداي واحد نیست، و محمد بنده و فرستاده او میباشد، و
روز قیامت فرا خواهد رسید، و همه مردم از قبرها بیرون ص: 398 میکردند و در محشر حاضر میشوند، من به
اقامه صلاة و اداء زکاة و روز ماه رمضان و حج خانه در هنگام استطاعت و ولایت علی بن ابی طالب امیر المؤمنین بعد از رسول خدا
ایمان دارم. بعد از علی به امامت حسن و حسین و علی بن الحسین و محمد بن علی علیهم السّلام معتقد هستم شما امامان من
میباشید به همین عقیده زنده هستم، و بر همین عقیده خواهم مرد، و دین من اینها بود که عرضه کردم امام علیه السّلام فرمود: این
است به خداوند سوگند دین من و پدران من که در آشکارا و نهان به آن اعتقاد دارند. اکنون از خداوند بترسید و زبانتان را حفظ
کنید، و جز در کارهاي خیر آن را بکار نگیرید، شما نگوئید من خود راه را بدست آوردم، بلکه خداوند شما را هدایت کرد، و
اینک خداوند را در برابر این نعمت شاکر باشید، شما باید در روبرو و پشت سر فرق نکنید، کاري نکنید که اگر با کسی روبرو
شدید او را ناسزا بگوئید، و اگر از شما دور شد او را از عقب تیر بزنید. کاري نکنید که مردم را بر گردنتان سوار کنید، و براي
خود ایجاد ضعف نمائید که هر چه آنها خواستند در باره شما انجام دهند باید با مردم طوري رفتار کنید که بر شما تسلط پیدا نکنند،
اگر مردم را بر خود مسلط کردید آنها هم به گردن شما سوار خواهند شد. 8- ابو سلمه حجال گوید: خالد بجلی خدمت حضرت
صادق علیه السّلام رسید و من هم در خدمت آن جناب بودم، خالد گفت: قربانت گردم میخواهم دین خود را به شما عرضه دارم
تا دینی که مورد پسند خدا باشد داشته باشم، امام علیه السّلام فرمودند: سؤالات خود را بگوئید. آن مرد گفت: نخست گواهی
میدهم که خدائی جز خداي واحد نیست، و او شریک و همتا ندارد و غیر از او خداي دیگري وجود ندارد، امام علیه السّلام فرمود:
صفحه 187 از 295
هم چنین است خداي ما با او خداي دیگري وجود ندارد، بعد از آن گفت: گواهی میدهم که محمد بنده خدا که به عبودیت او
اقرار کرد و رسول خدا براي مردم میباشد. ص: 399 امام علیه السّلام فرمود: همین طور است که گفتید محمد به
عبودیت خداوند اقرار کرد و رسول او براي مردم میباشد، خالد بجلی گفت: گواهی میدهم که طاعت علی بر مردم واجب است
همان گونه که طاعت محمد صلّی اللَّه علیه و اله بر مردم واجب بود، امام فرمود: آري اطاعت علی مانند اطاعت رسول واجب است.
گفت: گواهی میدهم که اطاعت حسن بن علی و حسین بن علی و علی بن الحسین و محمد بن علی علیهم السّلام مانند طاعت
محمد و علی علیهما السّلام واجب میباشد، امام صادق علیه السّلام فرمود: آري این چنین است طاعت اینها هم مانند طاعت محمد
و علی هست، و اکنون گواهی میدهم که خداوند تو را وارثان آنها قرار داده است. حضرت صادق علیه السّلام فرمود: سکوت کنید
همین جا بس است تو حق را گفتی، من هم سکوت کردم، امام خداوند را مدح و ثنا و گفت و بعد فرمود: خداوند هیچ پیامبري را
مبعوث نفرمود که او داراي فرزند و ذریه باشد مگر اینکه همه آن فرزندان را در یک ردیف قرار داده است. آنچه براي گذشتگان
بوده براي آیندگان هم خواهد بود، ما هم فرزندان و ذریه محمد صلّی اللَّه علیه و اله میباشیم، براي ما هم آنچه براي گذشتگان
بوده براي آیندگان هم خواهد بود، ما بر همان راهی میرویم که محمد در آن کام نهاد و اطاعت ما هم مانند او واجب میباشد.
-9 یوسف گوید: به حضرت صادق علیه السّلام عرض کردم میخواهم دین خود را براي شما شرح دهم تا دینی که مورد رضایت
خداوند میباشد داشته باشم، اگر عقائد من درست میباشد در آن ثابت بمانم و اگر درست نیست مرا به حق هدایت کنید. امام علیه
السّلام فرمود: عقیدهات را بیان کن، گفتم: شهادت میدهم خداوند یکی است و شریکی ندارد، محمد بنده و رسول او میباشد،
علی، حسن، حسین و علی بن الحسین و محمد بن علی علیهم السّلام امام میباشند. بعد از آن گفت: قربانت گردم شما هم بر طریق
پدرانت گام بر میداري و همان راه را ادامه میدهی، امام علیه السّلام چند بار فرمود: خداوند تو را رحمت کند، و بعد ایمان و
کفر، ج 1، ص: 400 گفتند به خداوند سوگند اینها که گفتی دین خدا و فرشتگان و دین من میباشد و خدا جز آن را قبول
نمیکند. 10 - حسن بن زیاد گوید: به حضرت صادق علیه السّلام عرض کردم میخواهم دین خود را بر شما عرضه بدارم اگر چه
در متابعت از شما اطمینان دارم که اعمالم درست بوده است، امام علیه السّلام فرمود: هر چه میخواهی بگو. حسن بن زیاد گفت:
گواهی میدهم که خدائی جز خداي واحد نیست، و محمد صلّی اللَّه علیه و اله بنده و فرستاده او میباشد، و آنچه از طرف خداوند
آمده است قبول دارم و به امامت علی و وجوب اطاعت او معتقد هستم. هر کس علی علیه السّلام را به امامت شناخت مؤمن میباشد
و هر کس حق او را نشناخت گمراه است، و هر کس سخنان او را رد کند کافر میباشد، و بعد امامان را نام برد تا به حضرت رسید،
- امام گفت: بعد از این چه میخواهی آیا در نظر داري تو را با این عقائد دوست بدارم، آري من اینک تو را دوست میدارم. 11
عمارة گوید: حضرت صادق علیه السّلام فرمود: هر کس چهار چیز را انکار کند از شیعیان ما نخواهد بود، معراج، سؤال در قبر،
مخلوق بودن بهشت و دوزخ و شفاعت. 12 - فضل بن شاذان از امام رضا علیه السّلام روایت میکند که فرمود: هر کس به یگانگی
خداوند اقرار کند، و خدا را به چیزي تشبیه نکند، و او را از هر آلودگی منزه بداند، و معتقد گردد که هر نیرو و قوهاي و حرکتی از
طرف خداوند است، و اراده و مشیت او بر همه جا حکومت میکند. جسم و جان مردم در اختیار او میباشد عالم امر و خلق در
دست او هست، به قضاء و قدر خداوند اعتقاد پیدا کند، و افعال بندگان را مخلوق بداند خلقت تقدیري نه تکوینی، و گواهی دهد
که محمد رسول خدا و علی و امامان بعد از او علیهم السّلام حجتهاي خداوند هستند. دوستان آنها را دوست بدارد، و دشمنان
آنها را دشمن بدارد، از گناهان بزرگ دوري کند، و به رجعت معتقد شود، متعتین را قبول کند، به معراج، سؤال در قبر، ایمان و
کفر، ج 1، ص: 401 حوض، شفاعت، خلقت بهشت و دوزخ، صراط، میزان، قیامت، جزاء و حساب معتقد گردد او مؤمن حقیقی
است و از شیعیان ما اهل بیت بحساب میآید. 13 - عبد الرحمن بن ابی لیلی از حضرت صادق علیه السّلام روایت میکند که فرمود:
شما شایستگی پیدا نمیکنید مگر اینکه شناخت داشته باشید، و شناخت پیدا نخواهید کرد مگر اینکه صداقت داشته باشید و صداقت
صفحه 188 از 295
را هنگامی بدست میآورید که تسلیم شوید. اینها ابواب چهارگانهاي هستند که به هم بستگی دارند و در صورت فقدان یکی بقیه
هم میتوانند کار کنند، آنها که سه صفت از آنها را داشته باشند راه بجائی نخواهند برد، و حیران و سرگردان خواهند شد، خداوند
متعال جز کارهاي شایسته را قبول نمیکند. پروردگار کارهائی که در آن وفاء به عهد و پیمان باشد میپذیرد، هر کس به شرطها و
عهدها وفا کند و پیمان خدا را انجام دهد از فضل و رحمت او برخوردار میشود، و به وعدههاي او میرسد و ثواب کارهاي خود را
میبرد و پاداش میگیرد. خداوند متعال طرق هدایت را به مردم نشان داده، و راههاي روشن را به آنها نمایان کرده است و به آنها
فرموده چگونه در آن راهها گام بنهند، و گفته: من آمرزنده هستم براي کسانی که توبه و بازگشت نمایند و کارهاي شایسته انجام
دهند و راه حق را پیدا کنند. در جاي دیگر فرموده: من فقط از پرهیزگاران قبول میکنم، هر کس از اوامر خداوند اطاعت کند و
تقوي پیشه نماید با حالت ایمان در محضر خداوند حاضر شود و با اعتقاد به محمد صلّی اللَّه علیه و اله در محشر حضور پیدا کند.
بسیار دور شدند گروهی که درگذشتند و هدایت نشدند، آنها گمان میکردند که مؤمن هستند در حالی که ندانستند مشرك
بودند، زیرا هر کس از در خانه وارد گردد راهنمائی میگردد، و هر کس از راه غیر متعارف وارد گردد هلاك خواهد شد، خداوند
اطاعت ولی خود را به طاعت رسول نزدیک کرده، و هر کس طاعت ص: 402 والیان امر را ترك کند از خدا و
رسول هم اطاعت نمیکند. اینک به آن چه از طرف خداوند فرود آمده اقرار کنید، در هنگام ورود به مساجد خود را زینت نمائید
و پاکیزه باشید، دنبال خانههائی بروید که خداوند آنها را بلند گردانیده و نامش در آن خانه همواره ورد زبانها میباشد، خداوند
خود خبر داده که در آن خانهها مردانی هستند که خرید و فروش آنها را از ذکر خدا غافل نمیکند. آنها نماز میگذارند زکاة
میدهند و از روزي که دیدهها و دلها در آن هراسان هستند ترس واهمه دارند، خداوند پیامبران را براي رسانیدن اوامرش برگزید، و
آنها را براي انذار مردم روانه ساخت و آنها با کمال صداقت پیامهاي خداوند را رسانیدند. خداوند در قرآن مجید فرموده: هیچ امتی
نیست مگر اینکه در میان آنها بیم دهنده بود، هر کس دنبال جهل برود سرگردان میگردد، و هر کس راه هدایت پیدا کرد بینا
میگردد و عقل پیدا میکند، خداوند میفرماید دیدگان آنها کور نمیباشند بلکه دیده دل آنها کور است. کسی که چشم ندارد از
کجا راه پیدا میکند، و از کجا راه پیدا مینماید کسی که انذار نشده است اکنون از رسول خدا صلّی اللَّه علیه و اله پیروي کنید، و
به آنچه خداوند نازل کرده است اقرار نمائید، و از نشانههاي هدایت پیروي کنید. آثار هدایت علامتهاي ایمان و تقوي میباشند،
و بدانید اگر کسی به عیسی بن مریم اعتقاد پیدا نکرد ولی به سایر پیامبران اعتراف نمود، او ایمان نیاورده است، راهها را با علامت
پیدا کنید، و آثار را از پشت حجابها مشاهده نمائید تا دین خود را کامل سازید و به خداي خود ایمان بیاورید. 14 - مفضل از
حضرت صادق علیه السّلام روایت میکند که فرمود: خداوند متعال فرمودند: من ده چیز را بر بندگان خود واجب کردم که اگر
آنها را انجام دادند آنان را در ملکوت جاي میدهم و بهشت را براي آنها مباح میگردانم. اول باید مرا بشناسند، دوم رسول مرا
بشناسند و به او اقرار و تصدیق نمایند، ص: 403 سوم دوستان مرا که حجتهاي من بر مردم هستند بشناسند، هر
کس آنها را دوست بدارد مرا دوست داشته است و هر کس آنها را دشمن بدارد مرا دشمن داشته است. آنها بین من و مردم نشانه
هستند، و باید به وسیله آنها مرا بشناسند، هر کس مقام آنها را انکار کند او را وارد آتش خود میکنم، و عذاب چند برابر به او
خواهم چشانید. چهارم شناختن کسانی که در پرتو قدس من اقامت دارند، و آنها کسانی هستند که عدالت مرا در روي زمین برپا
میدارند، پنجم شناختن کسانی که فضل آنها را بیان میکنند و آنها را مورد تصدیق قرار میدهند. ششم شناختن دشمن من ابلیس
و اعوان و انصار او، هفتم دستور مرا قبول کنند، و پیامبران مرا تصدیق نمایند، هشتم اسرار من و دوستان مرا حفظ کنند، نهم بندگان
برگزیده مرا احترام کنند و گفتار آنها را قبول نمایند. اگر در مواردي با هم اختلاف کردند موضوع را به آنها برگردانند و حقیقت
را از آنها بخواهند، تا واقعیت موضوع و شرح مسأله از نزد آنها بیرون شود و حقیقت موضوع روشن گردد و اختلافها برطرف
شود. دهم اینکه خود و برادر دینی او در امور دین و دنیا با هم یکی باشند و بر یک دیگر تفاخر نکنند، هر گاه این چنین باشند آنها
صفحه 189 از 295
را در ملکوت جاي میدهم و از روز قیامت و وحشت آن در امان و آسایش قرار میدهم، و در نزد خودم در مقام قرب خواهند بود.
ابو الجارود گوید: به حضرت باقر علیه السّلام عرض کردم: دیدگان من نابینا هستند، و عمرم زیاد شده است، بین من و شما
فاصلهاي زیاد هست، من میخواهم مسائل دینی خود را یاد بگیرم و به مردم هم بگویم و در امور دین و دنیاي خود از آنها استفاده
بکنم. امام علیه السّلام از گفتار من خوشحال شد و در جاي خود نشست و گفت: اي ابو الجارود چه گفتی بار دیگر بگو، ابو
الجارود گوید: بار دیگر گفتههاي خود را تکرار کردم، فرمود: اي ابو الجارود اینک مسائل خود را که موجب نجات شما میگردد
ص: 404 یاد بگیرید. نخست بر وحدانیت خداوند گواهی دهید، و بعد برسالت محمد صلّی اللَّه علیه و اله اعتقاد
پیدا کنید، نماز بگذارید، زکاة بدهید، روزه بگیرید، حج خانه را بجاي آورید، دوستان ما را دوست بدارید و دشمنان ما را دشمن
باشید، در برابر اوامر تسلیم گردید، و منتظر قائم ما باشید و با ورع و پرهیزکاري در جامعه رفتار کنید و در عبادت بکوشید. 15 - ابو
جارود گوید: به حضرت باقر علیه السّلام عرض کردم یا ابن رسول اللَّه میدانی که من چه اندازه شما را دوست میدارم، و متوجه
شما هستم، و به شما علاقه دارم امام فرمود: آري میدانم، گفتم من چشم بینا ندارم و قدرت راه رفتن را ندارم و نمیتوانم هر وقت
به زیارت شما بیایم، اینک مسألهاي دارم که به آن پاسخ دهید. امام علیه السّلام فرمود: مسألهات را بگوئید، گفتم از عقائد دینی
خود ما را تعلیم کنید تا ما هم مانند شما و اهل بیت شما در مسائل دینی معتقد باشیم، و خداوند را با آن عقائد بشناسیم، فرمود: اگر
تو مقدمه را کوتاه گرفتی ولی حق سؤال را ادا کردي و به آن اهمیت دادي. به خداوند سوگند اکنون دین خود و پدرانم را که به
آن خدا را معتقد بودند و عبادت میکردند براي شما باز میگویم، و آنها عبارتند از شهادت به وحدانیت خدا و رسالت محمد
صلّی اللَّه علیه و اله و اقرار به آنچه خداوند نازل کرده، دوستی با دوستان ما و بیزاري از دشمنان ما و تسلیم به امر ما، و انتظار قائم ما
و عبادت و پرهیزگاري. 16 - ابو بصیر گفت خدمت حضرت صادق علیه السّلام عرض کردم قربانت گردم از دینی که خداوند بر
بندگان واجب کرده و همه باید به آن اعتقاد پیدا کنند و غیر از آن دین دیگري از آنها پذیرفته نیست، و باید همه آن را یاد بگیرند،
ما را خبر دهید، امام فرمود: بار دیگر گفتههاي خود را تکرار کنید او هم تکرار کرد. امام علیه السّلام فرمود: شهادت بر وحدانیت
خداوند، و رسالت محمد صلّی اللَّه علیه و اله، برپاداشتن نماز، اداء زکاة، حج خانه براي کسی که استطاعت دارد، روزه ماه رمضان،
ص: 405 سپس مدتی سکوت کردند و بار دیگر فرمودند: و ولایت ما این گفته را دو بار تکرار کردند. بعد از
این امام علیه السّلام فرمود: اینها هستند آن چه را که خداوند بر بندگان واجب گردانیده و روز قیامت اگر کسی آنها را انجام داده
باشد مورد بازخواست قرار نخواهد گرفت، و اگر زیادتر از واجب هم انجام ندهد مورد سؤال قرار نمیگیرند، ولی هر کس کارهاي
زیادتري انجام دهد خداوند هم زیادتر به او میدهد، و رسول خدا هم سنتهائی را گذاشته که باید آنها را انجام داد.
29 پایینترین درجه ایمان
-1 جعفر کناسی گوید: به حضرت صادق علیه السّلام عرض کردم پائین ترین رتبه مؤمن چیست، و با اظهار چه کلماتی میتواند
پائینترین رتبه ایمان را پیدا کند، فرمود: به وحدانیت خداوند و رسالت محمد صلّی اللَّه علیه و اله ایمان بیاورد، و اطاعت نماید و
امام زمانش را بشناسد، هر گاه چنان باشد مؤمن خواهد بود. 2- ابو الربیع گوید: از امام علیه السّلام پرسیدم چه کلماتی مرد را از
ایمان خارج میگرداند فرمود: هر گاه نظریهاي داد و آن نظریه بر خلافت حق بود اگر او در اجراي آن کوشش کند از ایمان بیرون
میشود. 3- سلیم بن قیس گوید: مردي خدمت امیر المؤمنین علیه السّلام آمد و عرض کرد یا امیر المؤمنین پائینترین چیزي که
آدمی را در صف مؤمنان قرار میدهد، و یا در صف کافران بحساب میآورد، و یا با گمراهان در یک ردیف قرار میدهد چیست.
علی علیه السّلام فرمود: حالا که سؤال کردي پاسخ آن را بشنو، پائینترین چیزي که انسان را مؤمن میکند آن است که به
وحدانیت و ربوبیت خداوند اقرار کند، و پیامبر را بشناسد و او را با نبوت و بلاغت شناسائی کند و حجت خدا را در زمین بشناسد و
صفحه 190 از 295
از او اطاعت نماید. ص: 406 گفت: یا امیر المؤمنین اگر غیر از اینها که براي من تعریف کردي چیز دیگري
نداند، فرمود: آري هر گاه او را بکاري امر کردند اطاعت کند، و از هر چیزي نهی نمودند دست باز دارد، و پائینترین چیزي که
آدمی را به کفر نزدیک میکند آن است که به چیزي معتقد باشد و پندارد که خدا آن را امر نموده و یا از آن نهی کرده است. بعد
همان پندار خود را علم قرار میدهد و او را ملاك حق و باطل میداند و خیال میکند که او کارها را به دستور خداوند انجام
میدهد، و اما پائینترین چیزي که آدمی را گمراه میکند این است که او حجت خدا را در روي زمین نشناسد و به امناي او معرفت
نداشته باشد، حجتی که خداوند طاعت او را واجب کرده و ولایت او را فریضه دانسته است، گفت: یا امیر المؤمنین آنها را نام ببرید.
فرمود: آنها کسانی میباشند که خداوند آنان را به خود و پیامبرش نزدیک کرده است و فرموده: از خدا و رسول و صاحبان امر
اطاعت کنید گفت آنها را برایم روشن بفرمائید فرمود: آنها کسانی هستند که رسول خدا صلّی اللَّه علیه و اله در آخرین خطبه خود
آنها را معرفی کردند و بعد هم جهان را وداع گفتند: رسول خدا صلّی اللَّه علیه و اله فرمود: من دو چیز را در میان شما گذاشتم شما
اگر به آن دو چنگ زنید هرگز گمراه نخواهید شد، و آن عبارت است از کتاب خدا و اهل بیت من، خداوند با من عهد کرده که
آن دو از هم جدا نمیگردند تا در کنار حوض بر من وارد شوند. در این هنگام رسول خدا صلّی اللَّه علیه و اله دو انگشت خود را
به هم چسبانیدند و فرمودند این چنین خواهند بود، اکنون به آن دو چنگ بزنید تا گمراه نشوید، و آنان را بر دیگران مقدم ندارید
که هلاك میگردید و از آنها دوري نکنید که از هم پراکنده میشوید و به آنها چیزي یاد ندهید که آنها از شما داناتر هستند.
ص: 407
30 ارتباط ایمان